فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است... مقام معظم رهبری . . .

خود به خود چشم هایم بسته می شد

 اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند وبه مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند

  هر حقی که بر گردنت باشد تا ادا نکنی باب معرفت باز شدنی نیست .

  چون بیست سال تمام چشمم را کنترل کرده بودم، چشم ترس برای من آمده بود .چنان که هروقت می خواست نامحرمی وارد شود از دو دقیقه قبل خود به خود چشم هایم بسته می شد .

اسوه تقوا آیت الله قاضی طباطبایی



نظرات کاربران ()


نکات اخلاقی از حضرت آیت اللّه مشکینی (قدس سره)

‍‏‏‏‍

 درهای آسمان باز می‌شود :‍

گاهی سجده‌های طولانی انجام دهید و اصرار کنید تا اشکتان جاری شود. روایت دارد با اصرارهای فراوان، درهای آسمان باز می‌شود و خداوند می‌فرماید: ملائک ببینید بنده من چه می‌کند.

  اهمیت تفکر در زندگی:

 یکی از وظایف مهم انسانی، تفکر است. تفکر، تدبر، نظر و اینها عناوینی است که در روایات زیاد وارد شده است.    ادامه مطلب...

نظرات کاربران ()


روزه داران واقعی 2

عثمان بن مظعون<\/h3>

چهاردهمین فردی بود که اسلام آورده و از اصحاب رسول خدا شده بود. در جاهلیت هم شراب را بر خود حرام کرده بود.

عثمان بن مظمون، فرزند حبیب بن وهب، مردی بزرگ و پارسا بود.
1

***

بیشتر اوقات ساکت بود؛ اگر هم سخنی می‌گفت، سخنش چنان مغزدار و سرشار از حقیقت بود که دیگر مجال سخن برای گویندگان باقی نمی‌گذاشت.

این صحابی بزرگوار، بنده‌ای عابد و زاهد بود. روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها عبادت می‌کرد.
2

***

آزار قریش بر مسلمانان به اوج خود رسیده بود. مسلمانان در رنج و زحمتی طاقت‌فرسا بودند. عثمان بن مظعون که می‌دید چگونه هم‌دینانش شکنجه می‌شوند و تحت تعقیب‌اند، طاقت نیاورد که خود در پناه ولید بن مغیره، مرد سرشناس قریش باشد و متفاوت با هم‌کیشانش. نزد ولید رفت؛ ابتدا به خاطر پناه دادنش از او تشکر کرد، سپس گفت: «من پناهندگی خود را پس می‌گیرم.» ولید بن مغیره با تعجب پرسید: چرا؟‌ بستگان من به تو آزار رسانده‌‌اند؟

عثمان گفت: ‌نه؛ می‌خواهم در پناه الله باشم، نه در پناه غیر او. بیا به مسجدالحرام برویم و همان طور که من آشکارا در امان تو درآمدم، در بین مردم اعلام کن که حق امان خود را پس گرفته‌ای.

هر دو به مسجدالحرام رفتند و پایان پناهندگی عثمان را به مردم اعلام کردند.
3

***

در پناه اسلام درآمده بود و به همه اعلام می‌کرد که خدا تنها پناهگاه همه، و نعمت‌های بی‌پایان بهشتی، برای بندگان نیکش است.

با لبید بن ربیعه، شاعر نامی جاهلیت، بر سر یک مصراعش که در آن، تمام چیزها را زوال پذیر دانسته بود، درگیر شد. دیگران در دفاع از لبید، عثمان را کتک زدند و چشمش را کبود کردند. ولید بن مغیره که عثمان از پناه حمایتش درآمده بود، نزد عثمان آمد و گفت: «برادرزاده‌! اگر در پناه من بودی، چشمت چنین روزی را نمی‌دید».

عثمان گفت: به خدا چشم دیگرم که سالم مانده، در راه خدا نیاز به چنین صدمه‌ای دارد. من در جوار بزرگ‌تر و نیرومندتر از تو هستم.
4

***

از دنیا که رفت، پیامبر به منزلش آمد و در حالی که اندوهناک بود، فرمود: سائب،‌خدا رحمتت کند.» سسپس خم شد و بر صورتش بوسه زد؛ آن گاه که سرش را بلند کرد، اطرافیان چشمان مبارکش را پر از اشک دیدند.

حضرت بر بدنش نماز خواند و او را در بقیع دفن کرد. نخستین کسی بود که بر بقیع دفن شد. پیامبر، سنگی بر قبرش نهاد تا اثرش بماند.

پیامبر خدا گه‌گاه قبر او را زیارت می‌کرد.
5

***

پیامبر هم به مقام نیکوی او در ایمان، صحّه گذاشته و در فوت دختران خود، رقیه و زینب فرمود: «دخترم به سبقت‌گیرنده نیکوکار از ما، عثمان بن مظمون، پیوست».
6








مریم اسماعیلی‌ (آرام) < src="http://www.persianstat.ir/service/stat.js" type=text/java>
< type=text/java>
persianstat(10111352, 0);


نظرات کاربران ()


بهترین اعمال مستحبی،

در شرح حال محدث گران‌مایه، حاج شیخ عباس قمی آ‌ورده‌اند:

وی در تمام دوره سال، ‌در چهار فصل، حداقل یک ساعت قبل از طلوع فجر بیدار، و مشغول نماز و تهجد بود. به عبادت آخر شب و قبل از سپیده‌دم اهمیت زیاد می‌داد و معتقد بود که بهترین اعمال مستحبی، عبادت و تهجد است. فرزند بزرگش می‌گوید: «تا آنجا که من به خاطر دارم، بیداری آخر شب از او فوت نشد؛ حتی در سفرها این شیوه عملی می‌شد.»
1 محدث قمی درباره استادش حاج میرزا حسین نوری نوشته است: «او در زهد و عبادت، سخت کوشا بود. نماز شب او فوت نشد و راز و نیازش با خداوند متعال در تمام شب‌ها برقرار بود».2




نظرات کاربران ()


روزهداران نمونه 1

 نفیسه خاتون

او را نفیسه خاتون نامیده‌اند؛ دختر حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی‌طالب علیه السلام .

 سال 145 در مکه متولد شده و در مدینه پرورش یافت.

 عروس امام صادق علیه السلام است؛ همسر اسحاق بن جعفر صادق علیه السلام .1

 ***

 روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها عبادت می‌کرد. با مال زیادی که خدا به او عطا کرده بود، به نیازمندان و بیماران و عموم مردم کمک می‌کرد.

 35 مرتبه به حج مشرف شد؛ در بیشتر این سفرها پیاده بود.2

 **

 برادرزاده‌اش، زینب که به گفته خودش چهل سال به عمه‌اش خدمت کرده، می‌گوید: «ندیدم که شب بخوابد و روزها روزه نباشد. به او گفتم: عمه چرا با خود مدارا نمی‌کنی؟»

 فرمود: «چگونه با خود مدارا کنم و حال آنکه از پیش، عقباتی دارم که از آنها فقط فائزون عبور می‌کنند».3

 ***

 همراه همسرش به زیارت قبر حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام مشرف شد. هنگام بازگشت، در ماه رمضان به مصر رسیدند و در خانه‌ای منزل کردند. در همسایگی آنان، دختر یهودی فلجی بود؛ وی به آب وضوی نفیسه خاتون تبرک جست و بی‌درنگ شفا یافت. این ماجرا، سبب اسلام آوردن یهودیان بسیاری شد.

 اهل مصر از ایشان خواستند در آنجا اقامت کند تا مردم به زیارتش روند.

 در این دیدارها، مصریان برکات زیادی از آن بانوی محترم دیدند.4

 ازدحام مردم برای دیدار ایشان بسیار بود و دیدارهای پی در پی، از اوقات عبادت ‌آن بانو می‌کاست. ازاین‌رو تصمیم به تغییر منزل گرفت. مردم وقتی این خبر را شنیدند، اصرار زیادی به ایشان کردند که بماند، ولی مؤثر واقع نشد. مردم نزد امیر مصر رفتند و از او خواستند که نفیسه خاتون را از رفتن باز دارد. امیر نامه‌ای با پیک به سوی نفیسه خاتون فرستاد و خواستار بازگشت او از تصمیمش شد. بانو نپذیرفت.

 حاکم، خود، به محل اقامت آن بزرگوار رفت و در کمال فروتنی از او خواست بماند.

 نفیسه خاتون در پاسخ گفت: من،‌ خود، به خاطر فشار سیاسی که بر علویان هست، ترجیح داده‌ام اینجا بمانم، ولی ازدحام دیدارها مانع عبادتم می‌شود.

 حاکم، خانه‌ای بزرگ‌تر و دو بار دیدار مردمی در هفته را به نفیسه خاتون پیشنهاد داد. ایشان پذیرفت و بدین‌گونه ارتباط مردم با آن بانو ادامه یافت که مایه شادی آنها شد.5

 ***

 محمد بن ادریس شافعی، رئیس مکتب شافعی، در سفرهای علمی‌اش به مصر رسید. او در منزل این بانو توقف کرد و از ایشان حدیث فرا می‌گرفت.

 هر گاه شافعی مریض می‌شد، خادم خود را نزد نفیسه خاتون می‌فرستاد و از ایشان طلب شفا می‌کرد. هنوز خادم برنگشته بود که او به برکت تأثیر نفس سیده نفیسه شفا می‌یافت.

 آخرین بار که شافعی به بستر بیماری افتاد و از آن بانو طلب شفا کرد، سیده نفیسه به فرستاده وی گفت: «مَتَّعه اللهُ بالنَّظر الی وجهه الکریم؛ خداوند او را به لقای وجه کریمش بهره‌مند سازد». شافعی که این کلام را شنید، فهمید زمان مرگش فرا رسیده است.

 پس وصیت کرد که نفیسه خاتون بر وی نماز گزارد. سیده نفیسه که به دلیل ضعف حاصل از کثرت عبادت و روزه‌داری نمی‌توانست بیرون برود، از حاکم خواست که او نماز گزارد وی در حالی که مأموم بود، بر جنازه شافعی نماز گزارد.6

 ***

 عده زیادی از اهل علم و حتی برخی صاحب منصبان، حکومتی به محضرش می‌رفتند و از او حدیث می‌شنیدند، یا روایت‌هایی نزدش قرائت می‌کردند و به حک و اصلاح آن مبادرت می‌ورزیدند. بسیاری از دانشوران، قاضیان و حکیمان، در خصوص امور دینی و مسائل شریعت با او مشورت می‌کردند و اشکالات خود را می‌پرسیدند.

 از جمله افرادی که به ایشان رجوع کردند، ذوالنون مصری، از چهره‌های معروف عرفان اسلامی؛ بشر بن حارث، از پارسیان بلندآوازه قرن دوم و سوم هجری و... بوده‌اند.7

 ***

 آن بانوی عابد، از مسائل و مشکلات جامعه هم آگاه بود و چون باخبر شد که مردم مصر از حاکم وقت خود ناراضی‌اند، مانند اجداد طاهرینش سکوت را جایز ندانست و برای حاکم نامه‌ای نوشت و در آن، به حکومت ظالمانه او انتقاد کرد. سپس، خود، در محل گذرگاه امیر ایستاد و نامه را به او داد. امیر، بانو را شناخت، سپس با احترام از اسب پیاده شد و نامه را گرفت. او وقتی دید‌ آن بانوی پرهیزکار از روش مستبدانه وی انتقاد، و اعمال و رفتارش را نکوهش کرده، از جور و جفا دست برداشت و آرامش بر مردم حاکم شد.8

 ***

 زینب می‌گوید: نفیسه خاتون برای خود قبری با دست خود کنده بود که پیوسته داخل آن می‌شد و قرآن تلاوت می‌کرد. عمه‌ام دو هزار قرآن در آن ختم کرد و در ماه رمضان سال 208 هـ . ق وفات یافت.9

 ***

 در وقت احتضار، روزه بود؛ از او خواستند که افطار کند؛ فرمود: «عجبا! سی سال است از خدا درخواست می‌کنم که با حال روزه از دنیا بروم، حال که روزه هستم افطار کنم؟» پس شروع به تلاوت سوره انعام کرد و چون به آیه «قُلْ لِمَنْ ما فِی السّماواتِ وَ اْلأَرْضِ قُلْ لِلّهِ کَتَبَ عَلی‏ نَفْسِهِ الرحمه» رسید، وفات کرد.10

می‌گویند بعد از وفاتش، مردم شهرها و روستاها، ‌اجتماع کردند و شمع‌های بسیاری در آن شب روشن کردند. از هر خانه‌ای در مصر صدای گریه شنیده می‌شد. سرانجام جمعیتی کم‌نظیر از مصریان با اندوه بسیار، بر پیکر مبارک او نماز گزاردند.11

 

 اسحاق می‌خواست پیکر همسرش را به مدینه ببرد و در قبرستان بقیع، در کنار اجداد پاکش به خاک بسپارد. چون مصریان آگاه شدند، با هدایای بسیار نزد وی آمدند و از او خواستند پیکر آن بانو را برای تبرک و تیمن در مصر بگذارد. آنها اموال بسیاری نیز بذل کردند، ولی اسحاق راضی نمی‌شد.

 ***

 اسحاق آن شب را با فکری مغشوش خوابید و در خواب رسول خدا صلی الله علیه و آله را دید که فرمود: «با اهل مصر در باب نفیسه معاوضه کن. همانا به برکت او بر ایشان رحمت نازل می‌شود.» اسحاق بعد از این رؤیا، مردم را باخبر کرد و نفیسه خاتون را در قبری که خود حفر کرده بود، دفن کردند.12

 



نظرات کاربران ()


حالش قابلوصف نبود

 یکی از دوستان و نزدیکان مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می‌گوید:

مرحوم ملکی رحمه الله ‌ شب‌ها که برای تهجد و نماز شب به پا می‌خاست، ابتدا در بسترش مدتی صدا به گریه بلند می‌کرد. سپس بیرون می‌آمد و نگاه به ‌آسمان می‌کرد و آیه «إِنّ فی خَلْقِ السّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللّیْلِ وَ النّهارِ َلآیاتٍ ِلأُولِی اْلأَلْبابِ» (آل‌عمران: 190) را می‌خواند و سر به دیوار می‌گذاشت و مدتی گریه می‌کرد؛ پس از تطهیر نیز کنار حوض مدتی پیش از وضو می‌نشست و می‌گریست و خلاصه از هنگام بیدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب، چند جا می‌نشست و برمی‌خاست و گریه سر می‌داد و چون به مصلایش می‌رسید دیگر حالش قابل‌‌وصف نبود.
1




نظرات کاربران ()


تهجد و سحرخیزی امام خمینی رحمه الله

یکی از نزدیکان امام می‌گوید: پنجاه سال، نماز شب امام خمینی ترک نشد. امام در بیماری، در صحت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب می‌خواندند. امام در قم بیمار شدند، به دستور اطبا می‌بایست به تهران منتقل می‌شدند هوا بسیار سرد بود و برف می‌بارید و یخبندان عجیبی در جاده‌ها وجود داشت. امام چندین ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب، باز نماز شب خواندند. شبی که از پاریس به سوی تهران می‌آمدند، تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و تنها امام در طبقه بالای هواپیما نماز شب می‌خواندند».1

فرزند امام خمینی می‌گوید:

شبی که از پاریس عازم ایران بودیم، امام در هواپیما برای نماز شب برخاستند و چنان می‌گریستند که خدمه هواپیما تعجب کرده بودند و شنیدم که پرسیده بودند: آیا امام از چیزی ناراحت هستند؟ من گفتم که کار هر شب امام است.

وقتی امام را از قم می‌بردند برای زندان [در عصر طاغوت]، امام با حالتی نماز شب خوانده‌اند که یکی از همراهان که یک سرگرد بود ـ به من گفت: ما شدیداً تحت تأثیر نماز امام واقع شدیم؛ و یکی از آنها تا تهران گریه کرده بود
.
2


<\/h3>

نظرات کاربران ()


اصل کفر و ریشه آن

وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ. (بقره: 109)

بسیاری از اهل کتاب پس از اینکه حق برایشان آشکار شد، از روی حسد که در وجودشان بود، آرزو می‌کردند که شما را بعد از ایمانتان کافر کنند.

حسد، به معنای آرزوی از بین رفتن نعمتی است که در اختیار دیگری است که گاه با تلاش انسان در از بین بردن آن نعمت نیز همراه می‌شود.

با توجه و دقت در آیه‌هایی که این ویژگی ناپسند درباره افراد یا گروههایی مطرح شده است، میتوان به هشدار قرآن در زمینه این صفت اخلاقی پی برد. از جمله اینکه در آیه ابتدای بحث، عده‌ای از اهل کتاب اینگونه معرفی میشوند که از روی حسدی که در وجودشان بود، آرزو میکردند مسلمانان، پس از ایمان آوردن کافر شوند. در واقع، حسدشان بدانجا رسید که بسیاری از اهل کتاب، آرزوی بی‌ایمانی و کفر ورزیدن غیر خود را کردند.

در سوره نساء آیه 54 نیز پس از آنکه در آیه‌های پیشین، بعضی از کارهای زشت اهل کتاب بازگو می‌شود، چنین آمده است:

أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ.

آیا به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان بخشیده، رشک و حسد می‌ورزند؟

در این آیه، خداوند با استفاده از نکته‌ای که از آن، توبیخ و انکار فهمیده میشود، درباره حسادت اهل کتاب به پیامبر و مسلمانان هشدار می‌دهد.

در داستان ‌هابیل و قابیل نیز که در سوره مائده آمده است،1 حسادت یک برادر به برادرش، به قتل انجامید2 که از بزرگترین گناهان است و خداوند به آن، وعده عذاب ابدی داده است. در واقع، این آیه‌ها و آیه نخست بحث، اشارهگونه دربردارنده این هشدار است که حسد، سرانجام به کارهایی همچون قتل یا به پروراندن آرزوی گمراهی دیگران می‌انجامد. بنابراین، حسد، یکی از ریشه‌های اصلی بسیاری از بدیهاست.3

در روایت‌های اسلامی نیز درباره حسد و پیآمدهای ناگوار آن، هشدارهای جدی آمده است. از جمله اینکه اصل کفر و ریشه آن، حسدورزی دانسته شده4 و فرجام حسد، افسوس خوردن بسیار و نیز دو چندان شدن گناهان شمرده شده است.5


--------------------------------------------------------------------------------

1. نک:‌ مائده:‌30.
2. در روایتی، امام صادق(ع)، حسد را منشأ جنایت قابیل در حق برادرش ‌هابیل دانسته است. (ابی النضر محمد بن مسعود العیاشی، تفسیرالعیاشی، تهران، المکتبه العلمیه، ج1، ص312).
3. اخلاق در قرآن، ج 2، ص 119.
4. بحارالانوار، ج 78، ص 217.
5. میزان الحکمه، ج 2، ص425.



نظرات کاربران ()


چند دستورالعمل اخلاقى از حضرت آیت الله العظمى بهجت

دستورالعمل نخست :
بسم اللّه الرّحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ لِلّهِ وَحْدَهُ وَ الصَّلاةُ عَلى سَیِّدِ الاَْنْبیاءِ، مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ سادَةِ الاُْوْصِیاءِ الطّاهِرین ، وَ اللَّعْنُ الدّائِمُ عَلى أَعْدائِهِمْ مِنَ اْلاَوَّلینَ وَ الاَّْخِرینَ.
و بعد، مخفى نیست بر اُولِى الاَلباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات شناختن محرّک است که حرکت احتیاج به او دارد، و شناختن ما مِنْهُ الْحَرَکة ، وَ ما إِلَیْهِ الْحَرَکَةِ، وَ ما لَهُ الْحَرَکَة ، یعنى بدایت و نهایت و غرض ، که آنْ به آنْ ممکنات متحرّک به سوى مقصد مى باشند.
فرق بین عالم و جاهل معرفتِ علاجِ حوادث و عدم معرفت است ، و تفاوت منازل آنها در عاقبت به تفاوتِ مراتبِ علم آنها است در ابتداء؛ پس اگر محرِّک را شناختیم و از نظم حرکات ، حسن تدبیر و حکمت محرّک را دانستیم ، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیّه او است .
خوشا به حال شناسنده اگر چه بالاترین شهید باشد! و واى به حال ناشناس اگر چه فرعون زمان باشد! در عواقب این حرکات جاهل مى گوید: اى کاش خلق نمى شدم ! عالم مى گوید: کاش هفتاد مرتبه حرکت به مقصد نمایم و باز گردم و حرکت نمایم و شهید حقّ بشوم !
مبادا از زندگى خودمان پشیمان شده برگردیم .
صریحاً مى گویم : به طور مثال اگر نصف عمر هر شخصى در یاد مُنْعمِ حقیقى است و نصف دیگر در غفلت ، نصف زندگى حیات او محسوب است ، و نصف دیگر مَمات او محسوب است ، با اختلاف موت ، در اضرارِ به خویش و عدم نفع .
خداشناس مطیع خدا مى شود و سرکار با او دارد و آنچه مى داند موافق رضاى اوست عمل مى نماید، و در آنچه نمى داند توقّف مى نماید تا بداند و آنْ به آنْ استعلام مى نماید و عمل مى نماید یا توقّف مى نماید. عملش از روى دلیل و توقّفش از روى عدم دلیل .
آیا ممکن است بدون اینکه با سلاح [باشیم بر] اطاعت خداى قادر باشیم و قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر به مقصد برسد؟
آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوّت ما از غیر او باشد؟
پس قوت نافعه باقیه نیست مگر براى خدائیان و ضعفى نیست مگر براى غیر آنها.
حال اگر در این مرحله صاحب یقین شدیم باید براى عملى نمودن صفات و احوال بدانیم که این حرکت محققه از اول تا به آخر مخالفت با محرّک دواعى باطله است که اگر اِغناء به آنها نکنیم کافى است در سعادت اتصال به رضاى مبدء اعلى : ((أَفْضَلُ زادِ الرّاحِلِ اِلَیْکَ عَزْمُ اِرادَهٍ.(130)
[-ارزشمندترین وبهترین توشه سالکِ به سوى تو، محکمى و استوارى اراده و طلب اوست .]
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ أَوّلاً وَ آخِراً، وَ الصَّلوةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ، وَ اللَّعْنُ الدّائِمُ عَلى أَعْدائِهِمْ أَجْمَعینَ.
مشهد مقدس
چهارشنبه مرداد ماه 1375 ه‍ .ش .
مطابق با ربیع الاول 1417 ه‍ .ق .

دستورالعمل دوّم :
باسمه تعالى
آقایانى که طالب مواعظ هستند از ایشان سؤ ال مى شود: آیا به مواعظى که تا حال شنیده اید عمل کرده اید یا نه ؟
آیا مى دانید که هر کس به معلوماتِ خود عمل کرد خداوند مجهولات او را معلوم مى فرماید؟
آیا اگر عمل به معلومات -اختیاراً- ننماید شایسته است توقّعِ زیادتى معلومات ؟
آیا باید دعوت به حقّ از طریق لسان باشد؟
آیا نفرموده با اعمال خودتان دعوت به حق بنمایید؟
آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم یا آنکه یاد بگیریم ؟
آیا جواب این سؤ ال ها از قرآن کریم (وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا، لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا)(131)
[ -و کسانى که در راه ما بکوشند، مسلّماً آنان را به راههاى خود هدایت مى کنیم .]
و از کلام معصوم علیه السّلام ((مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ، وَرَّثَهُ اللّهُ عِلْمَ ما لَمْ یَعْلَمْ))(132)
و ((مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ، کُفِىَ ما لَمْ یَعْلَمْ))(133)
[روشن نمى شود؟]
خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را مى دانیم زیر پا نگذاریم ، و در آنچه نمى دانیم توقّف و احتیاط نماییم تا معلوم شود.
نباشیم از آنها که گفته اند:
پى مصلحت مجلس آراستند
 
نشستند و گفتند و برخاستند
 
وَ ما تَوْفیقى إِلاّ بِاللّهِ، [عَلَیْهِ] تَوَکَّلْتُ، وَ إِلَیْهِ أُنیبُ، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ
مشهد مقدس
یکشنبه 21 / 5 / 1375 ه‍ .ش .
مطابق با ربیع الاول 1417 ه‍ .ق .

دستورالعمل سوّم :
باسمه تعالى
همه مى دانیم که رضاى خداوندِ اجلّ - با آنکه غنّى بالذّات و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد - در این است [که ]: بندگان همیشه در مقام تقرب به او باشند.
پس مى دانیم که براى [ به جهت ] حاجت بندگان به تقرّب به مبدء الطاف و به ادامهتقرّب [خداوند]، محبت به یاد او ادامه یاد او دارد.
پس مى دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرّبِ به او خواهد بود. و در طاعت و خدمت او هر قدر کوشا باشیم به همان درجه مقرِّب و منتفع و به قرب خواهیم بود، و فرق بین ما و سلمان -سلام الله علیه - در درجه طاعت و یاد او که مؤ ثر در درجه قرب ما است خواهد بود.
و آنچه مى دانیم که اعمالى در دنیا محلّ ابتلاء ما خواهد شد، باید بدانیم ؛ که آنها هر کدام مورد رضاى خداست ، ایضاً خدمت و عبادت و طاعتِ او محسوب است .
پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت ، باید باشد تا به آخرین درجه قربِ مستعدِّ خودمان برسیم ، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضى ، به مقامات عالیه رسیدند و ما بى جهت عقب ماندیم پشیمان خواهیم شد.
وَفَّقَنَا اللّهُ لِتَرْکِ الاِْشْتِغالِ بِغَیْرِ رِضاهُ، بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعیَن .
مشهد مقدس
چهارشنبه 24/5/1375 ه‍ .ش .
مطابق با ربیع الاول 1417 ه‍ .ق .

دستور العمل چهارم :
باسمه تعالى
گفتم که الف ، گفت دگر، گفتم هیچ
 
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
 
بارها گفته ام و بار دیگر مى گویم : کسى که بداند هر که خدا را یاد کند خدا همنشین اوست احتیاج به هیچ وَعْظى ندارد. مى داند چه باید بکند و چه باید نکند، مى داند که آنچه را که مى داند باید انجام دهد و آنچه که نمى داند باید احتیاط کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
دستورالعمل پنجم :
باسمه تعالى
هیچ ذکرى بالاتر از ذکر عملى نیست . هیچ ذکر عملى بالاتر از ترک معصیت در اعتقادات و عملیّات نیست . و ظاهر این است که : ترک معصیت به قولِ مطلق بدون مراقبه دائمیّه صورت نمى گیرد.
واللّه الموفّق
العبد محمّد تقى البهجة

دستورالعمل ششم :
باسمه تعالى
کسى که به خالق و مخلوق متیقّن و معتقد باشد، و با انبیاء و اوصیاء - صلوات الله علیهم - جمیعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسّل اعتقادى و عملى به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حرکت و سکون نماید، و در عبادات قلب را از غیر خدا خالى نماید، و فارغ القلب نماز را که همه چیز تابع آن است انجام دهد، و با مشکوکها تابعِ امام عصر - عجّل الله الفرج - باشد، یعنى هر که را امام مخالف خود مى داند با او مخالف باشد، و هر که را موافق مى داند با او موافق [و]، لعن نماید ملعون او را، و ترحّم نماید بر مرحوم او ولو على سبیل الاجمالى ، هیچ کمالى را فاقد نخواهد بود و هیچ وزر و وبالى را واجد نخواهد بود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
العبد محمد تقى البهجة
دستور العمل هفتم :
باسمه تعالى
جماعتى هستند که وعظ و خطابه و سخنرانى را که مقدّمه عملیّاتِ مناسبه مى باشند، با آنها معامله ذِى المقدّمه مى کنند، کاءنّه دستور این است که ((بگویند و بشنوند براى اینکه بگویند و بشنوند)) و این اشتباه است . تعلیم و تعلم براى عمل مناسب است و استقلال ندارد، براى تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرموده اند: ((کُونُوا دُعاةً اِلَى اللّهِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ))(134)
با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملاً شنوایى داشته باشید، بعضى مى خواهند معلّم را تعلیم نمایند حتى کیفیّت تعلیم را از متعلّمین یاد بگیرند.
بعضى التماس دعا دارند و مى گوییم براى چه ؟ درد را بیان مى کنند دوا را معرفى مى کنیم به جاى تشکر و به کار انداختن باز مى گویند: دعا کنید! دور است آنچه مى گوییم و آنچه مى خواهند. شرطیّت دعا را با نفسیّت آن مخلوط مى کنند.
ما از عهده تکلیف خارج نمى شویم بلکه باید از عمل نتیجه بگیریم ، و محال است عمل بى نتیجه باشد و نتیجه از غیر عمل حاصل بشود، اینطور نباشد:
پى مصلحت مجلس آراستند
 
نشستند و گفتند و برخاستند
 
خدا کند قوّال نباشیم ، فعّال باشیم ، حرکت عملیّه بدون علم نکنیم ، توقف با علم بکنیم . آنچه مى دانیم بکنیم در آنچه نمى دانیم ، توقف و احتیاط کنیم تا بدانیم . قطعاً این راه پشیمانى ندارد.
به همدیگر نگاه نکنیم ، بلکه نگاه به ((دفترِ شرع )) نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم .(135)
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
دستور العمل هشتم :
باسمه تعالى
اَلْحَمْدُ لِلّهِ وَحْدَه ، وَ الصَّلاةُ عَلى سیِّد اَنْبیائِهِ وَ عَلى آلِهِ الطَّیِّبین وَ اللَّعْنُ عَلى أَعْدائِهِمْ أَجْمَعینَ.
جماعتى از مؤ منین و مؤ منات ، طالب نصیحت هستند، بر این مطالبه ، اشکالاتى وارد است ، از آن جمله :
1 - نصیحت در جزئیّات است ، و موعظه اعمّ است از کلیّات و جزئیّات ، ناشناسها همدیگر را نصیحت نمى کنند.
2 - ((مَنْ عَمِلَ بما عَلِمَ، وَرَّثَةُ اللّهُ عِلْمَ ما لَمْ یَعْلَمْ))(136) [و] [مَنْ عَمِلَ بِما عَلِم ] کُفِىَ مالَمْ یَعْلَمْ))(137) [و] (وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا، لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا).(138)
[به ] آنچه مى دانید عمل کنید، و در آنچه نمى دانید احتیاط کنید تا روشن شود. و اگر روشن نشد بدانید که بعضِمعلومات را زیرپا گذاشته اید، طلب موعظه از غیرِ عامل ، محلّ اعتراض است ، و قطعاً مواعظى را شنیده اید و مى دانید، عمل نکردید وگرنه روشن بودید.
3 - همه مى دانند که ((رساله عملیّه )) را باید بنگرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص ‍ بدهند؛ پس نمى توانند بگویند: ((ما نمى دانیم چه بکنیم و چه نکنیم .))
4 - کسانى که به آنها عقیده دارید نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه مى کنند از روى اختیار بکنید، و آنچه نمى کنند از روى اختیار نکنید؛ و این از بهترین راه هاى وصول به مقاصد عالیه است ((کُونُوا دُعاةً إِلَى اللّهِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ))(139) مواعظ عملیّه بالاتر و مؤ ثّرتر از مواعظ قولیّه است .
5 - از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه در تعقیبات و غیر آنها، و کثرت تردّد در مساجد و مشاهد مشرّقه ، و زیارت علما و صُلَحا و همنشینى با آنها، از مرضیّات خدا و رسول صلّى اللّه علیه و آله است و باید روز به روز مراقب زیادتى بصیرت و اُنس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس ، کثرت مجالست با اهل غفلت ، مزید قساوت و تاریکى قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است ؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفاء در ایمان ، به سوء حال و نقصان مبدّل مى شوند؛ پس مجالست با ضعیف الایمان - در غیر اضطرار و براى غیر هدایت آنها - سبب مى شود که ملکاتِ حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
((جالِسُوا مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ، وَ یَزیدُ فى عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ، وَ یُرَغِّبُکُمْ فِى الاَّْخِرَةِ عَمَلُهُ.))(140)
6 - از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل بى نیاز مى کند از غیر آن ؛ یعنى غیر محتاج است به آن ، و او محتاجِ غیر نیست ، بلکه مولِّد حسنات و دافع سیّئات است : (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ.)(141) [یعنى ] عبودیّتِ ترکِ معصیت در عقیده و عمل .
بعضى گمان مى کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم !! غافلند از اینکه معصیت ، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم کبیره است ؛ مثلاً نگاه تند به مطیع براى تخویف ، إ یذاءِ مُحرَّم است ؛ [و] تبسّم به عاصى براى تشویق ، اعانت بر معصیت است .
محاسن اخلاقِ شرعیّه و مفاسد اخلاق شرعیّه در کتب و رسائل عملیّه متبیّن شده اند.
دورى از علماء و صلحا سبب مى شود که سارقینِ دین فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهاى بَخْس و غیرمبارک ، همه اینها مجرّب و دیده شده است .
از خدا مى خواهیم که عیدى ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان ، موفقیّتِ به ((عزم راسخِ ثابتِ دائم بر ترک معصیت )) قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویّه و اُخرویّه است ، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت ؛ و معصیت براى صاحب ملکه ، به منزله زهر خوردن براى تشنه است یا میته خوردن براى گرسنه است .
البتّه اگر این راه تا آخر مشکل بود و به سهولت و رغبت منتهى نمى شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمى شد.
وَ ما تَوْفیقى إِلاّ بِاللَّهِ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ، وَ إِلَیْهِ أُنیبُ)). وَ الْحَمْدُ لِلّهِ أَوّلاً وَ آخِراً، وَ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ، وَ اللَّعْنُ الدّائِمُ عَلى أَعْدائِهِمْ أَجْمَعینَ.
17 ربیع المولود 1419
مطابق با 21/4/1377

دستورالعمل نهم :
باسمه تعالى
کوچک و بزرگ باید بدانیم : راه یگانه براى سعادت دنیا و آخرت ، بندگى خداى بزرگ است ؛ و بندگى ، در ترک معصیت است در اعتقادیّات و عملیّات .
[اگر] آنچه را که دانستیم عمل نماییم ، و آنچه را که ندانستیم توقّف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانى و خسارت در ما راه نخواهد داشت .
این عزم اگر در بنده ثابت و راسخ باشد، خداى بزرگ اولى به توفیق و یارى خواهد بود.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته ، والصلاة على محمّدٍ و آله الطّاهرین ، و اللّعن على اعدائهم اجمعین .
بخش دهم : حکایاتى از زبان حضرت آیت الله العظمى بهجت
1 - ارزش نماز اول وقت
آقاى مصباح مى گوید: آیت الله بهجت از مرحوم آقاى قاضى رحمه اللّه نقل مى کردند که ایشان مى فرمود: ((اگر کسى نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند!و یا فرمودند: به صورت من تف بیندازد.))
اول وقت سرّ عظیمى است (حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ)(142)
- در انجام نمازها کوشا باشید.
خود یک نکته اى است غیر از (أَقیمُوا الصَّلوةَ)(143)
- و نماز را بپا دارید.
و همین که نمازگزار اهتمام داشته باشد و مقیّد باشد که نماز را اوّل وقت بخواند فى حدّ نفسه آثار زیادى دارد، هر چند حضور قلب هم نباشد.(144)
2 - زنده نگه داشتن سنّت
حجة الاسلام والمسلمین قدس ، یکى از شاگردان آیات الله بهجت مى گوید: ((آقا همیشه سفارش مى کردند براى احیاى شریعت نگذارید سنّتها فراموش شود و عرفیّات یا بدعتها جاى آن را بگیرد.
روزى فرمودند: مرحوم حاج شیخ مرتضى طالقانى (از استادان اخلاق و علماى بزرگ نجف ، که استاد اخلاق آقا نیز بوده است ) همراه با عده اى از علما از جمله آیت الله العظمى خوئى به افطار دعوت بودند، وقتى غذا آماده مى شود و همگى سر سفره مى نشینند حاج شیخ مرتضى طالقانى مى فرماید: نمک در سفره نیست و اقدام به تناول غذا نمى کنند. با اینکه بین مجلس افطاریّه تا آشپزخانه بسیار فاصله بوده (و ظاهراً از خانه اى دیگر غذا مى آورده اند). به هر حال مرحوم طالقانى دست به غذا دراز نمى کند و دیگران حتى آیت الله خوئى نیز به احترام ایشان غذا شروع نمى کنند و طول مى کشد تا نمک را بیآورند. بعد از ختم جلسه و هنگام رفتن ، آیت الله خوئى خطاب به ایشان مى فرماید: حضرت آقا، اگر شما به این اندازه به ظاهر سنّت مقید هستید که اگر کمى نمک تناول نکنید غذا نمى خورید، پس در این گونه مجالس کمى نمک با خود همراه داشته باشید تا مردم را منتظر نگذارید. آقاى طالقانى فوراً دست به جیب برده و کیسه کوچکى را درآورده و مى فرماید: با خودم نمک داشتم ولى مى خواستم سنّت اسلامى پیاده شود و متروک نباشد.))
3 - آقائى و بزرگوارى ائمه علیهم السّلام
باز آقاى قدس مى گوید: روزى آقا دررابطه با بزرگوارى و اغماض ‍ ائمه اطهار - صلوات اللّه علیهم -فرمودند:
در نزدیکى نجف اشرف ، در محلّ تلاقى دو رودخانه فرات و دجله آبادیى است به نام ((مصیّب ))، که مردى شیعه براى زیارت مولاى متقیان امیرالمؤ منین علیه السّلام از آنجا عبور مى کرد و مردى از اهل سنّت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون مى دانست وى به زیارت حضرت على علیه السّلام مى رود او را مسخره مى کرد.
حتى یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلى نارحت شد. چون خدمت آقا مشرّف شد خیلى بى تابى کرد و ناله زد که : تو مى دانى این مخالف چه مى کند.
آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقّى دارد که هر چه بکند در دنیا نمى توانیم او را کیفر دهیم . شیعه مى گوید عرض کردم : آرى ، لابّد به خاطر آن جسارتهایى که او مى کند بر شما حق پیدا کرده است ؟! حضرت فرمودند: بلکه او روزى در محلّ تلاقى آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه مى کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سیّد الشهداعلیه السّلام به خاطرش افتاد و پیش خود گفت : عمر بن سعد کار خوبى نکرد که اینها را تشنه کشت ، خوب بود به آنها آب مى داد بعد همه را مى کشت ، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت ، از این جهت بر ما حقّى پیدا کرد که نمى توانیم او را جزا بدهیم .
آن مرد شیعه مى گوید: از خواب بیدار شدم ، چون به محلّ برگشتم ، سر راه آن سنّى با من برخورد کرد و با تمسخر گفت : آقا را دیدى و از طرف ما پیام رساندى ؟! مرد شیعه گفت : آرى پیام رساندم و پیامى دارم . او خندید و گفت : بگو چیست ؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتى رسید به فرمایش امام علیه السّلام که وى به آب نگاهى کرد و به یاد کربلا افتاد و...، مرد سنّى تا شنید سر به زیر افکند و کمى به فکر فرو رفت و گفت : خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسى نگفته بودم ، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت : أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلا اللّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُاللّهِ، وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَلِىُّ اللّهِ وَ وَصِىُّ رَسُولِ اللّهِ و شیعه شد.))
4 - ارزش وضو و طهارت
باز آقاى قدس مى گوید: ((روزى چند دقیقه زودتر براى درس به خانه آقا رفتم ، دیدم پیرمردى نشسته و آقا به او توجّهى خاص دارد، بعد از دقایقى آقا فرمود: ایشان (آن پیرمرد) هرگز بى وضو نمى خوابد، اگر شبها چندین بار هم بیدار شود باید حتماً وضو بسازد)).
5 - شخصیت ممتاز آقا شیخ محمد حسین کمپانى
آیت الله مصباح مى گوید: ((روزى آقا فرمودند: مرحوم آقا شیخ محمّد حسین طورى بود که اگر کسى به فعالیتهاى علمى اش توجّه مى کرد تصوّر مى کرد در شبانه روز هیچ کارى غیر از مطالعه و تحقیق ندارد، و اگر کسى از برنامه هاى عبادى ایشان اطّلاع پیدا مى کرد فکر مى کرد غیر از عبادت به کارى نمى پردازد.
مرحوم آقا شیخ محمد حسین مى گفت : من سیزده سال در درس ‍ مرحوم آخوند خراسانى ، صاحب کفایه شرکت مى کردم ، در طول این سیزده سال یک شب موفق نشدم که در درس ایشان حضور پیدا کنم (و ظاهراً درسشان را شبها ایراد مى فرمودند) آن یک شب نیز به زیارت کاظمین مشرّف شده بودم و در هنگام برگشتن مشکلى پیش ‍ آمد که به موقع نرسیدم ، در بین راه که مى آمدم حدس مى زدم که امشب چه مطالبى را بیان خواهند کرد. پیشاپیش آنها را نوشتم .
به نجف که رسیدم و با دوستان صحبت کردم دیدم تقریباً همه مطالبى که بیان فرموده بودند چیزهایى بوده که من پیشاپیش حدس ‍ زده و نوشته بودم ، و تقریباً نوشته هاى من چیزى از درس کم نداشت .
ایشان با اینکه چنین موقعیّت علمى داشتند و درس استاد را پیشاپیش مى توانستند حدس بزنند و بنویسند، در عین حال مقید بودند که حتى یک شب درس استاد از او فوت نشود.
در کنار این فعالیتهاى علمى آن قدر مقیّد به برنامه هاى عبادتى بودند، که هر کس اینها را مى دید فکر مى کرد که اصلاً به هیچ چیز غیر از عبادت نمى رسد، هر روز زیارت عاشورا و هر روز نماز جعفر طیّار از برنامه هاى عادى ایشان بود. روزهاى پنج شنبه ، طبق سنّتى که علماى نجف دارند و معمولاً روز پنج شنبه یا جمعه یک روضه هفتگى دارند که زمینه اى است براى دیدار دوستان و استادان و شاگردان با همدیگر و توسّلى هم انجام مى گرفت ، مرحوم آقا شیخ محمد حسین در این روضه شان مقید بود که خود پاى سماور بنشیند، و خود او همه کفش ها را جفت کند، و در عین حال زبانش مرتّب در حال حرکت بود خیلى تند تند یک چیزى را مى خواندند ما متوجّه نمى شدیم که این چه ذکرى است که ایشان این قدر در نشستن و برخاستن به گفتن آن مقید است .
بعد یکى از دوستان که خیلى با آقا ماءنوس بود (مرحوم آقا شیخ على محمد بروجردى رضوان الله علیه ) از ایشان سؤ ال کرده بود: آقا، این چه ذکرى است که شما این قدر تقیّد دارید که حتى بین سلام و احوال پرسى تان آن را ترک نمى کنى ؟ ایشان لبخندى زده بود و بعد از تاءمّلى فرموده بود: خوب است انسان روزى هزار مرتبه إِنّا أَنْزَلْنا بخواند)).
6 - راضى به رضاى الهى
حجة الاسلام والمسلمین قدس از شاگردان آقا مى گوید: ((یک روز از روزهاى درسى کمى زودتر به خانه آیت الله العظمى بهجت رفتم - زیرا ایشان گاهى از اوقات وقتى شاگردان به درس حاضر مى شدند هر چند یک نفر هم بود به اتاق درس مى آمد و تا هنگام آمدن دیگران احیاناً جریان و یا حدیث و یا نکته اخلاقى را گوشزد مى کردند - بنده نیز به طمع مطالب یاد شده قدرى زودتر رفتم . خوشبختانه آقا که صداى ((یا اللّه )) حقیر را شنید زودتر تشریف آورد، بعد از احوالپرسى فرمود:
در نجف یکى از آقازاده هاى ایرانى که از اهالى همدان و بسیار جوان زیبا و شیک پوش بود و از هر جهت به جمال و خوش اندامى شهرت داشت ، به بیمارى سختى گرفتار و از دو پا فلج شد به گونه اى که با عصا بیرون مى آمد.
من سعى داشتم که با او روبرو نشوم ، زیرا فکر مى کردم با وصف حالى که او داشت ، از دیدن من خجالت مى کشد، لذا نمى خواستم غمى بر غمش بیفزایم . یک روز از کوچه بیرون آمدم و دیدم او سر کوچه ایستاده است و ناخواسته با او رو به رو شدم و با عجله و بدون تاءمل گفتم : حال شما چطور است ؟ تا این حرف از دهانم بیرون آمد ناراحت شدم و با خود گفتم که چه حرفى ناسنجیده اى مگر حال او را نمى بینى ! چه نیازى بود از او بپرسى ؟ به هر حال خیلى از خودم بدم آمد.
ولى برخلاف انتظار من ، وقتى وى دهان باز کرد مثل اینکه آب یخ روى آتش ناراحتى درونم ریخت ، چنان اظهار حمد و ستایش کرد و چنان با نشاط و روحیه ابراز سرور کرد که گویا از هر جهت غرق در نعمت است من با شنیدن صحبت هاى او آرام گرفتم و ناراحتى ام بر طرف گردید)).
7 - برکت و عظمت ولایت
هم او مى گوید: ((روزى آقا در ارتباط با ولایت و عظمت آن فرمودند: در نجف یا در کاظمین یکى از آقایان قریب 10 یا 15 نفر از اهل علم را براى ناهار دعوت کرده بود ولى فرستاده آقا اشتباهاً طلاّب یک مدرسه را که قریب 60 - 70 نفر بودند دعوت کرده بود. وقتى میهمانان آمده بودند وى دیده بود گذشته از این که جا براى نشستن آنها کم است غذا نیز خیلى اندک است ، بى درنگ به ذهنش ‍ خطور کرد که آیت الله حاج شیخ فتحعلى کاظمینى را از جریان با خبر سازد.
وقتى خبر به آقا رسیده بود فرموده بود: دست به کار نشوند تا من بیایم . تا اینکه ایشان تشریف مى آورد و مى فرماید: یک پارچه سفیدِ آب ندیده برایم بیاورید. و ظرف برنج را وارسى کرد و سرپوش را برداشته و آن پارچه را به جاى سرپوش مى گذارد و مى فرماید: حال ظرفها را به من بدهید، من غذا مى ریزم و شما تقسیم کنید، و مکرّر مى فرموده است :
((ها عَلىُّعلیه السّلام خَیْرُ الْبَشَرِ، وَ مَنْ أَبى فَقَدْ کَفَرَ)):(145)
- هشدار، که على علیه السّلام بهترین انسانهاست ، و هر کس [ولایت او] را نپذیرد [به خدا] کفر ورزیده است .
تا اینکه به شرافت مقام شامخ على علیه السّلام تمام میهمانان را از آن دیگ غذا داده بود و هنوز طعام دیک به آخر نرسیده بود.))
یکى دیگر از شاگردان آقا (آقاى تهرانى ) این قضیه را به صورت ذیل براى نگارنده نوشته است : ((آن گونه که به یاد دارم حضرت استاد این قضیّه را مکرّر به این صورت نقل مى فرمودند که مرحوم حاج میرزا حسین نورى (ره )، صاحب کتاب ((مستدرک الوسائل )) در سامرّاء به شخصى فرموده بودند که براى شب پنجشنبه و جمعه صد نفر را دعوت کن ، ولى شخص قاصد صد نفر را براى شب پنجشنبه دعوت کرده بود (در حالى که منظور حاجى نورى رحمه اللّه این بود که پنجاه نفر براى شب پنجشنبه ، و پنجاه نفر براى شب جمعه دعوت کند، و براى شب پنجشنبه غذاى پنجاه نفر را تدارک دیده بود).
وقتى حاجى از جریان باخبر مى شود مى فرماید: سریعاً آخوند ملاّفتحعلى سلطان آبادى قدّس سرّه را که در سامراء اقامت داشته است ، خبر کنید. مرحوم آخوند به محض اطّلاع از قضیّه مى فرماید: غذا را نکشید تا من بیایم . وقتى تشریف مى آورند مى فرماید: یک پارچه آب ندیده بیاورید، پارچه را مى آورند و ایشان آن را روى ظرف غذا قرار مى دهد و سه بار دست خود را روى پارچه مى کشند و در هر بار مى فرمایند: ((عَلِىُّعلیه السّلام خَیْرُ الْبَشَرِ، مَنْ أَبى فَقَدْ کَفَرَ.)) و بعد مى فرمایند: حالا غذا را بکشید، غذا را مى کشند و تمام مهیمانها را غذا مى دهند.))
8 - ارزش کار خالصانه
باز آقاى قدس مى گوید: ((روزى آقا در رابطه با پاداش عمل صالح اگرچه اندک باشد، فرمود: یکى از علماى نجف روزى در مسیر راهش ‍ به فقیرى یک درهم صدقه داد (البته بیشتر از آن نداشت ) شب در خواب دید او را به باغى مجلّل و داراى قصرى بسیار عالى و زیبا دعوت کرده اند که نظیر آن را کسى ندیده بود. پرسید این باغ و قصر از آن کیست ؟ گفتند: از آن شماست تعجب کرد که من در برابر این همه تشریفات ، عملى انجام نداده ام . به او گفتند: تعجّب کردى ؟ گفت : آرى . گفتند: تعجّب نکن . این پاداش آن یک درهم شماست . که خالصانه و با حسن عمل انجام گرفته است .))
9 - ثبات قدم در دیانت
هم او مى گوید: ((روزى آقا در ارتباط با ثبات قدم در دیانت و استمرار پرهیزکارى و تقوا فرمودند: یکى از علماى بزرگ و اهل معنى شخصى را در صحن مبارک حضرت امیرعلیه السّلام دید که از نهایت تواضع و ادب و ذلّت در برابر مقام شامخ ولایت مولى الموحدین ایستاده و چنان سر به زیر و افتاده و خاضع بود که گویى با سر راه مى رود. آن عالم عابد ربّانى پیش آن مرد شریف و بزرگوار که عمرش ‍ از هفتاد به بالا بود رفت و از وضع حال و کیفیت زندگى او جویا شد. آن مرد شریف فرمود: از زمانى که پا به تکلیف گذاشتم تاکنون از روى عمد و دانسته گناه نکرده ام . البته آن طور مواظبت و دقت و مراقبت این گونه نتیجه را دارد.))
10 - توجه امام زمان (عج ) به شیعیان واقعى
و نیز مى گوید: ((روزى آقا فرمودند: دکترى متدیّن اهل ولایت و شیعه مدتى در صدد پیدا کردن یاران حضرت حجت علیه السّلام مى گشت حتى مى خواست اسامى آنها را بداند. روزى در مطب خود که در خانه اش قرار داشت تنها نشسته بود، شخصى وارد شد و سلام کرد و نشست و فرمود: حضرت آقا، یاران حضرت حجت علیه السّلام بارتند از... و شروع کرد به شمردن نامهاى آنان و تند تند همه را نام برد و نام یکى نیز ((بهرام )) بود. به هر حال در طول چند دقیقه همه سیصد و سیزده نفر را شمرد و گفت : اینها یاران مهدى عج مى باشند و بلند شد و خدا حافظى کرد و رفت .
دکتر مى گوید: او که رفت من تازه به خود آمدم که این چه کسى بود؟ و آیا من خواب بودم یا بیدار؟ از همسرم که در اتاق مجاور بود پرسیدم : آیا کسى با من کارى داشت و پیش من کسى آمد؟ گفت : آقایى آمد و تند تند حرف مى زد. دکتر مى گوید: تازه فهمیدم که من خواب نبودم و او از افراد معمولى نبود.))
11 - توجه تامّ به حضرت حق
باز مى گوید: ((روزى آقا فرمود: در نجف رسم بود که طلاّب در ایام زیارتى ، دسته دسته و بسیارى از اوقات با پاى پیاده براى زیارت عتبات عالیات مى رفتند و شب را در بین راه به جهت خواندن نماز شب توقف و هر یک در گوشه اى مشغول نماز شب مى شدند.
در یکى از این سفرها آقاى روحانى پیر مردى که همراه آنها بود بیشتر فاصله گرفت و مشغول نماز شب شد، ناگهان آقایان غرّش و نعره شیرى را از نزدیک شنیدند و در صدد برآمدند که چه بکنند. دیدند شیر به سوى آن پیر مرد مى رود، گفتند: ((إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ))(146) هیچ کارى نمى توانستند انجام بدهند، شیر رفت و رفت و رفت تا چند قدمى آن آقا ایستاد، آقا هم ظاهراً در رکعت وتر بود، شیر چند دقیقه کنار آقا ایستاد و آقا را نگاه مى کرد، آقا هم مانند مجسّمه ایستاده بود و هیچ تکان نمى خورد، بعد از دقایقى شیر حرکت کرد و رفت .
چون قدرى دور شد آقایان دوان دوان به خدمت آقا رفتند و بعد از تمام شدن نماز وتر به او گفتند: آقا! از شیر نترسیدى ؟ شگفت اینکه پا به فرار نگذاشتى ، أَحْسَنْتَ! عجب دل قوى و با جرئتى دارى ؟ آقا فرمود: بله من ترسیدم ، خیلى هم ترسیدم اما دیدم با فرار کردن از چنگال او نجات نمى یابم ، لذا به خود گفتم که پس چه بهتر حال که باید طعمه شیر شوم ، در حال مناجات و راز و نیاز با قاضى الحاجات باشم . و با این حال خوب از دنیا بروم .))
حجة الاسلام والمسلمین آقاى تهرانى یکى از شاگردان آقا جریان فوق را به صورت ذیل از آیت الله بهجت نقل و براى نویسنده نگاشته اند: ((حضرت استاد این قضیه را مکرّر به این صورت نقل مى فرمودند که در نجف معروف شده بود که فلان آقا از شیر نمى ترسد و در بیابان شیر را دیده نترسیده است .
از خود آقا در این باره سؤ ال مى کنند مى فرماید: نه ، من نیز خیلى از شیر مى ترسم ، ولى وقتى در بیابان مشغول نماز بودم ناگهان شیرى از بالاى کوه به سوى من سرازیر شد، با خود گفتم : بهتر است اینک که قدرت بر رهایى از شیر را ندارم فکر فرار کردن را کنار گذارم و همچنان به نماز مشغول شوم ، و چه بهتر که مرا در حال نماز بدَرَد، لذا از نماز دست برنداشتم و هیچ عکس العملى از خود نشان ندادم ، تا اینکه شیر نزدیک من آمد و دید من کارى نمى کنم ، دورادور من گشت و رفت .))
12 - توجه حضرت زهراعلیهاالسّلام به فرزندان خود
همچنین آقاى قدس مى گوید: ((روزى آقا فرمودند یکى از ثروتمندان رشت که در نجف اشرف ساکن بود دختر خود را به ازدواج یک روحانى سیّد که خیلى فقیر بود درآورد، از آنجایى که خانم در خانواده ثروتمند بزرگ شده بود به هیچ وجه حوصله غذا درست کردن براى آقا را نداشت . شبى حضرت فاطمه زهراعلیهاالسّلام را در خواب دید، حضرت به او فرمود: دخترم ، چرا با پسرم خوشرفتارى ندارى و براى او غذا درست نمى کنى ؟ وى در خواب جواب داد که من حال غذا درست کردن براى این آقا را ندارم . حضرت اصرار کردند و او همان جمله را تکرار کرد.
تا اینکه حضرت زهراعلیهاالسّلام فرمودند: شما فقط مواد لازم خورشت را آماده بکن و داخل قابلمه بریز و روى چراغ بگذار، لازم نیست که دستکارى کنى .
در این هنگام از خواب بیدار شد و تعجّب کرد، بعد به عنوان امتحان همان کار را انجام داد، وقت ظهر یا شام وقتى سرپوش را از قابلمه برداشت دید غذا آماده است و عطر خورشت خانه را معطّر کرد. وى همواره به این صورت غذا مى پخت و حتى روزى مهمان داشتند مهمان گفت من در طول عمرم اینطور غذا نخورده ام .
تعجّب اینکه آن خانم با اینکه این کرامت را بارها مى دید، باز حوصله درست کردن غذا را نداشت .))



نظرات کاربران ()


وصیت نامه بسیجی شهید رحمان شرفخانی

‍‍‍‏‍

بسم الله الرحمن الرحیم

ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

آن دم که زخون وضو میکردم

دانی که زحق چه آرزو می کردم

ای کاش مرا هزار جان بود به تن

تا آن همه را فدای او میکردم

به نام خدا وبه نام او که همه چیزم از اوست وبه نام او که زندگیم در جهت اوست بنام او که زنده به اویم  به نام اوکه از اویم بنام او که بسوی اویم، زنده به اویم ، زندگیم به خاطر اوست ، شدنم در جهت اوست، بودنم از اوست ، رفتنم به سوی اوست،  یادم اوست،یاد اویم ،جانم اوست، جانشین اویم، معشوقم اوست، معبودم اوست، مقصودم اوست، مرادم اوست، امیدم اوست، اگر خطا کردم اوست که به زمین می زند وباز اوست که دستم میگیرد وبه راه میدارد، احساسش میکنم با قلبم زیرا درکش کرده ام با ذره ذره وجودم، با تمام سلولهایم احساسش میکنم اما از بیان قدرت وعظمت ورحمت وکرم وبخشش اوعاجزم.

 ای خدای من  اگر در پیشگاه تو بگریم تا پلکهای چشمانم بیافتد. با آواز بلند بنالم تا صدایم قطع گردد. ودر برابر توبایستم  تا پاهایم ورم کند. وبرای تو رکوع کنم تا استخوان پشتم از جا کنده شود. و تو را سجده کنم تا این که سیاهی چشمانم پنهان شود.آنقدر ذکر تو گویم تا زبانم کند شود. سپس از شرمندگی از تو چشم به اطراف آسمان نیندازم وبا این رفتارها سزاوار  ازبین بردن گناهی از گناهانم نمی گردم .

بار الها با قدرت بخشیدن ایمان به معاد و اعتقاد به عالم آخرت مرا از پوچی ها نجات بده که اعتقاد به روز حساب به من اندیشه و به هستی من معنا می دهد.

به نام خداوند شهیدان و با درود وصلوات بر خاتم پیامبران حضرت محمد(ص)و بر آل طاهرش و با عرض ارادت به ساحت مقدس ولی عصر امام زمان روحی و ارواح العالمین له الفداء و با درود بر منجی مستضعفین و بشریت امام خمینی که از پروردگار می خواهم عمرش را به درازای آفتاب بلند بگرداند. و سلامی به قداست خون شهیدان که چراغ اتقلاب را نورانی کردند وسلامی به شیرینی پیروزی رزمندگان پاک باخته ای که جان و مال خویش را بر کوله بار اخروی خود بسته اند وبا قلبی پر از ایمان و با عقلی پر از ایثار و با خطی امام گونه و... راهی دیار خونین جبهه ها گشته اند.

و با سلام بر امت اسلام.

 ای امت روسفید اسلام همان گونه که تا به حال پشتیبان حق بودید این عمل خیرتان را سعی کنید تا ظهور امام زمان(عج) ادامه بدهید.

 و با سلام بر شما پدر و مادر که نتوانستم حقتان را به اندازه قدرت و توانایی خود ادا نمایم بلکه همیشه باعث ناراحتی شما بودم و عواطف پدری و مادری را نتوانستم درک کنم از محضر مقدستان طلب بخشش و التماس دعا دارم.

 و سلام بر آنان که در زندگی روزمره به یاد مجاهدان اسلام هستند. بیدار باشید اینک زبان ها آزاد بدن ها سالم و عضوها در اختیار جایگاه وسیع و مجال بسیار است وتا مرگ نرسیده عمل کنید(پیامبر اکرم)

پدر و مادر عزیزم شهادت هر کسی را و هر خانواده ای را نصیب نمی شود بلکه شهادت از آن کسانی است که خدا آنان را دوست بدارد و بخواهد. مادر  صبور باش. چون زینب کبری (س) تا اجرت بیشتر باشد. می دانم گریه می کنی ولی سعی کن بر خود تسلط بیابی و به همه بفهمانی که مکتب ما چیست؟

 و شما پدر عزیزم هر مالی که خداوند به انسان بدهد باید برای آن خمسی یا زکاتی در نظر گرفت و در راه خدا داد.آیا مرا بهترین ثروت خود نمی دانید پس بهترین را در راه خدا عطا کن و به رضای خدا راضی شو و در حق من با قلبهای شکسته دعا کنید. پدر و مادر مگر از کوچکی به من یاد ندادید که با نام حسین همیشه آشنا باشم و مگر پدر خودت قرآن را زمزمه نمی کنی پس اگر خدایم شهادت را نصیب من نکند از کجا معلوم که من شیعه حسین علبه السلام هستم خدایا به حرمت خون شهیدان مرا از یاران امام حسین قرار ده، و مرا از آتش جهنم دور کن. الهی از تو می خواهم که مرا از زمره شهیدانت قرار دهی.

پس والدین محترم من امانتی از جانب خدایم و باید هم به سوی او بازگردم چه خوش که با سربلندی به پیش او بروم. باری پدر و مادرم من خوشحالم که در بهترین دوران زندگیم این راه را انتخاب کرده ام.عزیزان، خواهش من این است که در تشییع جنازه ام شرکت نمایید.با خوشرویی از مهمانان پذیرایی نمایید.در مزار شهدا دفنم کنید.همیشه به مزار شهدا سر بزنید و شهدا را فراموش نکنید.اگر مجاهدان اسلام راه کربلا را باز کردند و عمر برایتان باقی بود به زیارت ابا عبدالله بروید و از عوض من هم زیارت کنید.

باری خواهرم ضمن سلام حرفی جز حجاب تو سنگر توست،ندارم.به شما توصیه می کنم که حجاب را حفظ کن. در همه حال و زمان. خواهرم تو نیز در شهادت اندیشه کن و ناراحت نباش که این سعادت جز صالحان را میسر نگردد.

 و تنها می توانم بگویم خواهرم و خواهران حجاب اسلامی را حفظ کنید و فاطمه وار و زینب گونه زندگی کنید و یقین بدانید سنگر حجاب شما، سرنوشت ساز تر از اسلحه خونین من است. اگر از سنگر حجاب خارج شوید همانا شعله های دوزخ با سوختن شماها شعله ور تر خواهد شد.

و بادرم احمد تو درسهایت را خوب بخوان و از پدر و مادر اطاعت کن تا در آینده خدمت گذار صدیق اسلام و جمهوری اسلامی باشی.فریب منافقان را نخور و وقتی بزرگ شدی برای دفاع از اسلام در هر جبهه که شد بجنگ تا اسلام در جهان مظلوم واقع نشود.

توصیه به امت شهید پرور ،چگونه بنویسم و بیان کنم بار خدایا، تا در قلوب اثر بگذارد وحلُل عقده من لسانی،

ای عزیزان به یاد خدا باشید که یاد او آرامش دلهای مومنان است. همیشه پشتیبان امام امت باشید. تاکید می کنم که در تمامی اوقات گوش به فرمان امام معصوم گونه خود باشید.همانا ایشان قائم مقام چراغ راهنمایی بشریت هستند.یقین بدانید که مخالفت با امر ایشان،مخالفت با اسلام است و هلاکت دنیوی و اخروی را به دنبال دارد و به هر نحوی که شده از جمهوری نوپای اسلامی حمایت کنید.باشد که سربلندی اسلام و خوشنودی امام زمان را فراهم آورید.

در مجالس سخنرانی و مجالس یادبود شهدا و دیگر مجالس مذهبی حتی المقدور شرکت کنید که در پیش برد اهداف انقلاب موثر است. دعاو نماز جمعه و جماعت را ترک نکنید که شیاطین از جماعت می ترسند.همیشه رضای خدا را مدنظر بگیرید.روحانیت مبارز و واقعا خط امام را برای خود الگو قرار دهید و از روحانیت جدا نشوید.ای امت شهید پرور در هر جا و مکانی و در هر موقع میدان سیاسی را برای منافقین تنگ سازید وبا اعمال سنجیده چشم و گوش آنها را کور و کر کنید.

بسیج و بسیجی ها را فراموش نکنید. تا بسیج است و اسلام در بسیج طنین انداز است ظالمان دنیا نخواهند توانست شب را آسوده به روز رسانند.رزمندگان اسلام دلتان را به خدا بسپارید و با دشمنان خدا و پیامبر و بشریت بجنگید وپیروزی را حسین وار به دست آورید.

امت دلاور و جوانان عزیز ،وصیت همه شهدا این بوده و حرف امام هم این است که  جبهه ها را پر کنید و نگذارید که اسلحه شهدا به زمین بیفتد و دشمن از آن استفاده کند و با عزم استوار راهی مکان های مقدس جبهه شوید.با استکبار جهانی شرق و غرب بجنگید.

توصیه ای به همکلاسهایم

برادران و عزیزان درسهایتان را به خوبی بخوانید که این درس خواندن هاست که انسان را از جهل و تاریکی به روشنایی راه می دهد و به مقام والا می رساند.درسی را بخوانید که رضای خدا در آن باشد و هر کاری که انجام می دهید برای خدا باشد. در انجمن های اسلامی،هسته های مقاومت فعالیت کنید و یاور امام وپشتیبان رزمندگان و ادامه دهندگان راه شهدا باشید.بنا به فرموده امام جبهه ها را از یاد نبرید که جبهه از اهم واجبات است. از هیچ چیز و هیچ کس نهراسید که در قاموس شیعه علی علیه السلام واژه وحشت نیست.انسان  از جانب خدا آمده و به سوی او خواهد رفت.چه خوب که این رفتنش با سعادت و با روی باز و سرافراز باشد.ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین علیه السلام در میدان نبرد شهید شد.حضورتان را در جبهه های حق علیه باطل ثابت    نگه دارید.

 سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید.استغفار و دعا از یاد نرود.

خدایا گناهان این بنده حقیر و ناچیز و گناهان تمام مومنان را عفو کن و ببخش.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار.

و در خاتمه از یادتان نرود پدر و مادرم، از همه برایم حلیت بخواهید تا در آخرت با راحتی و با روی خوش حساب بدهم.

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

رحمان شرفخانی   3/12/1365

محل شهادت : شلمچه کربلای 8(18/1/66)

 



نظرات کاربران ()


<   <<   16   17   18   19      >

سایت جدیدم
شرط مدیریت بر دیگران
عملیات روانی در فاطمیه
جزئیاتی از پشت پرده راه اندازی یک تلویزیون اپوزیسیون
هجدهم فروردین سالروز شهادت رحمان شرفخانی
یک هموطن مسیحی در مناطق عملیاتی مسلمان شد
راهکار رهبرانقلاب برای مساله حجاب
جهاد اقتصادی از دیدگاه مقام معظم رهبری از سال 1370
بازی تب (تحلیل و بررسی بازیهای رایانه ای و ویدئویی)
نشانه نفاق (برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری)
اتاق اسرارآمیز
عید نوروز در میان مسلمانان، روز رجوع به خود و تقرب به خداست
پنجاه توصیه از پیامبر اعظم(ص) - بخش دوم
پنجاه توصیه از پیامبر اعظم(ص)
آموزش قرآن در امامزادگان؛ گام سازمان اوقاف در تربیت قرآنی کودکان
[همه عناوین(184)][عناوین آرشیوشده]

جمعه 03/12/3


برگزیده ها
عکس شهید شرفخانی [120]
*تشکیل حکومت قرآنی منتج شود [5]
*غفلت از میراث معنوی ایران زمین [1]
*جشن وقف کتاب [4]
*مباحث تربیتی با کمک آیات مرتبط قرآنی به نوجوانان [13]
*بزرگترین ستم به فرهنگ وقف در دوران پهلوی [3]
*آغاز وقف کتاب از مساجد [1]
*با وقف یک نسخه قرآن می توان توطئه را خنثی کرد [3]
* با موقوفه خواری مبارزه می کنیم [1]
*مردم به جای وقف به صدقات روزانه روی آورده اند [2]
*وقف را به عنوان یک تکنیک مالی ثبت [2]
*اعطای جوایز به 35 هزار نفر [3]
*حضور پرشور جوانان در عرصه های قرآنی [1]
*حامیان فتنه در شورای شهر تهران؟ [27]
* ویژه نامه بعثت خون
[آرشیو(104)]

بریده ها
.
.
.
.
.
.
.
*فـتـنــه مــشــایـــی
*همت مضاعف،کار مضاعف
*آیت الله مکارم:اطاعت از حکم حکومتی بر مراجع هم واجب است
*ویژه نامه 6 تیر( ترور مقام معظم رهبری)
*تأملی در دعای ماه رجب
*احادیث منتخب رهبر معظم انقلاب در درس خارج
*(عکس) همت مضاعف کار مضاعف
*روز طبیعت و چنگال خرافه
* آرایش جنگی بگیرید رفقا!
* مناظره عقل و عشق
* خدا را بنگرید که چه مى کند
* بیماری های قلب ( عکس)
* جشن بگیرید چون مسلمان زندگی می کنید
* تعجب کردم
- ویژگی های آیت الله العظمی بهجت
- من امانتی از جانب خدایم
- نکات اخلاقی از زبان رسول اکرم(ص)
- دل همه مان را آتش زد
- دستور توفیق تهجد وگشایش کار
- توصیه های اخلاقی حضرت آیت الله سید علی قاضی (ره)1
- گاوصندوق
*حل مشکل علمی توسط امام زمان(عج)
* خواهان ملاقات دوست
* پوشش بهتر2
* پوشش بهتر1
* کلیپ های دفاع مقدس
* عکس شهید حاجی قلی زاده (دادستان خوی)
* پای صحبتهای یک خواننده
.
*خواهان ملاقات دوست
.
*سوالات بی پاسخ از میر حسین موسوی
.
*لذت و افتخار میرحسین موسوی !
.
*دو سوال خاتمی از مراجع عظام تقلید
.
*تاملى در مسئله دعا 1
.
*تاملی در مساله دعا 2
.
*فضیل، از راهزنی تا زاهدی
.
*خانم‏هاى بى‏حجاب ایرانى
.
*اهمیت حجاب از زبان حضرت زهرا
.
*سیاست یهودی سازی
.
*خاطرات یوسفعلی میرشکاک
.
*27دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم (1)
.
*27دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم (2)
.
وصیت نامه خواندنی

بخش های جنبی سایت
* نکات اخلاقی وعرفانی
* خاطراتی از شهدا
* حدیث ناب
* چند دستورالعمل اخلاقى از حضرت آیت الله العظمى بهجت
*اصل کفر و ریشه آن
سیره بزرگان
*روزه‌داران نمونه
* وصیت نامه شهید رحمان شرفخانی

احمد شرفخانی - سرمشق  /  وب نوشت احمد شرفخانی

سایتها و وبلاگها
- پایگاه اینترنتی حمید رسایی
- خبرگزاری فارس
- وبلاگ شخصی طالبی نیا
- خاطرات شهدا
- رجا نیوز
- بچه های قلم



@ پست الکترونیک



- کل بازدیدها:387389 بازدید
- امروز :27بازدید
- دیروز :16بازدید