تاملى در مسئله دعا 1
شناخت انسان بدون شناخت جنبههاى مختلف روحى او ممکن نخواهد بود و یکى از مهمترین و پیچیدهترین حالات روحى انسان که هم در حوزه انسان شناسى و هم در حوزه حکمت و عرفان الهى بطور بسیار دقیق و گستردهاى مورد مطالعه و بررسى قرار مىگیرد وجود حالات عرفانى او و از آن جمله دعا و راز و نیازهاى او با خدایش است و همین حالت است که مىتوان آن را نقطه اتصال وجود آدمى با متافیزیک (ماوراء الطبیعه) دانست. زیرا دعا جدىترین و پاکترین و قوىترین نحوه برقرارى ارتباط انسان با خالق حکیم و مهربانش است.
فرق اساسى انسان نیز با موجودات دیگر در سه چیز استیکى تفکر متعالى و قدرتمند اوست و دیگرى اختیار و اراده او براى رسیدن به آرزوهاى گوناگونش و دیگرى عشقى همراه با معرفتبه خداوند و یکى از تجلیات این عشق و شیفتگى دعا و مناجات و رازگوئى با خداوند است.
با ذکر این مطلب آشکار مىشود که دعا علاوه بر اینکه در معارف الهى خصوصا در عرفان اسلامى از اهمیت ویژهاى برخوردار است تا حدى که عرفاء آن را یکى از ابواب کشف و شهود حقایق براى اولیاء الهى دانستهاند همچنین در نزد طبقات دیگرى از انسانها هم داراى اهمیت مخصوصى است و لذا در این فرصت اندک و لزوم بحث از دعا ما به مهمترین اصول و بنیادهاى آن اکتفاء نموده و مقاله را با ارائه مطالبى پیرامون تعریف دعا، عوامل و زمینههاى توجه نمودن به دعا، اهمیت دعا، فواید دعا، و آداب دعا، به پایان مىرسانیم.
تعریف دعا
در فرهنگ اصطلاحات و تعریفات نفایس الفنون چنین آمده است که «دعا طلب کردن حاجت است از بارى تعالى به تضرع و اخلاص و گاه بود که غرض از دعا مجرد مدح و ثنا بود و بیشتر ادعیه خواص و اولیاء که از ما سوى الله اعراض نمودهاند از این قبیل تواند بود و جمعى گفتند دعا آن است که مروى باشد از شارع به تصریح یا به تعریض و هر آنچه مروى نباشد آن را مناجاة خوانند و دعا هم به قول باشد و آن صریح بود چنانکه رب ارحم واعط و یا به تعریض چنانکه رب انى ضعیف و هم به فعل.» (1)
دکتر آلکسیس کارل نیز بیان زیبایى در تعریف دعا دارد. وى مىگوید: نیایش اصولا کشش روح به سوى کانون غیر مادى جهان است. به طور معمول نیایش عبارت است از تضرع و ناله مضطربانه و طلب یارى و استعانت و گاهى یک حالت کشف و شهود روشن و آرام درونى و مستمر و دور تر از اقلیم همه محسوسات است. به عبارت دیگر مىتوان گفت که نیایش پرواز روح به سوى خداست و یا حالت پرستش عاشقانهاى نسبتبه آن مبدئى است که معجزه حیات از او سر زده است و بالاخره نیایش نمودار کوشش انسان استبراى ارتباط با آن وجود نامرئى آفریدگار همه هستى عقل کل، قدرت مطلق، خیر مطلق» (2)
دعا توجه و سخن آگاهانه وجدى فطرت پاک انسانى با خالق دانا و مهربانش در تمامى حالات و بخصوص در تنهاترین و غریبانهترین حالاتش است که از سر آگاهى به جنبههاى گوناگون نیازهاى خود و یا اعتراف به پلیدى گناهان خود و اظهار توبه به درگاه او بوجود مىآید و مىتواند شامل اظهار نیازها و یا مدح و ثناى او بوده باشد و این حالتى عرفانى است که به صورت مناجات و ذکر قلبى و یا زبانى در افراد آشکار مىشود.
عوامل توجه به دعا
در نظر اهل معرفت و عارفان حقیقى وجود خداوند به قدرى مقدس و محترم و داراى محبوبیت است که او را با هیچ چیز نمىتوان برابر دانست زیرا تمامى خیرات و زیبائىها و نیز تمامى آنچه را که آرزوهاى متعالى انسان و هر موجود دیگرى را بوجود مىآورد و محقق مىسازد از خداوند است. خداوند هم خلق کردنش حکیمانه و بى مانند است و هم محبتش بیکران و وصف ناپذیر و روح نواز و هم تنبیه و ادب کردنش عین عدالت و محبت است. با این وصف تمامى موجودات که ساخته ستحکمت و محبتخداوند هستند تا زمانى که موجود هستند و نیز تا زمانى که از خود و فطرت حقیقى شان غافل نشدهاند همواره رو به سوى آن کمال مطلق و زیبایى مطلق و خیر مطلق دارند و به سوى او نیز در حرکتخواهند بود. منتها در مسیر زندگى علل و شرایطى مانع توجه و ارادت قلبى آنها به خالق شان مىشود که با رفع این موانع دوباره آن توجه و ارادت حقیقى موجود شده و ادامه مىیابد.
استاد آیت الله جوادى آملى پیرامون این مسئله گفتهاند که: «چیزى در جهان نیست که به یاد حق و خداى سبحان نباشد این انسان مىباشد که گاهى غافل است و گاهى غیر غافل» (3)
استاد مرتضى مطهرى پیرامون علل توجه به خداوند گفتهاند: «انسان در دو حال ممکن استخدا را بخواند یکى وقتى که اسباب و علل از او منقطع شود و دچار سختى و اضطرار گردد و یکى وقتى که روح خودش اوج بگیرد و خود خویشتن را از اسباب و علل منقطع کند در حال اضطرار و انقطاع اسباب انسان خود به خود بطرف خدا مىرود احتیاج به دعوت ندارد و البته این کمالى براى نفس انسان نیست کمال نفس در این است که خودش خود را منقطع سازد و اوج بگیرد.» (4)
آن زمان که آدمى به بلاها و سختىهاى بزرگ مبتلا مىشود و یا در زمانى که مسئله مرگ کسى و یا کارگشائى و معجزه بزرگى در زندگىاش مطرح مىشود. همان موقع است که اصل مهم خداجویى بوجود آمده و کم کم رشد مىکند.
همچنین آدمى اگر مراحل وجود یافتن و سیر تحولات زندگى خود را از آغاز تا زمان حاضر به دقت و با دیده بینا و منصف مورد مطالعه و بررسى قرار دهد به طور طبیعى توجهاش به خداوند و الطاف کریمانه او معطوف خواهد شد و این خود مىتواند عامل بسیار قوى براى دعا و مناجات و ذکر الهى باشد.
عامل مهم دیگر این است که روح انسان وقتى از این عالم دنیا و حوادث آن خسته و دلتنگ شده باشد اگر ذرهاى در دلش نور معرفت و ایمان الهى باشد خدایش را با زبان فقر و نیازمندى و شکر مىخواند.
اهمیت دعا
اهمیت نیایش را در این کتاب مقدس آسمانى (قرآن کریم) مىتوان از سه نظر استفاده کرد:
1- از آیاتى که خداى تعالى در آن بندگان مومن خود را ترغیب و تاکید فرموده که او را نیایش کنند. مانند این آیات «اجابت مىنمایم دعاى نیایشگر را هرگاه مرا بخواند در هر حال و هر جا که باشد (بقره 186)، بخوانید پروردگار خود را با حالت زارى که نشانه نیاز است و در حال پنهانى که دلیل اخلاص (اعراف 53 و 54) بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را (مومن 62)
2- از آیات و قصههاى برخى از پیامبران که هرگاه نیازى داشتهاند و یا به شدائدى گرفتار شدهاند تنها مشکل گشاى آنان نیایش بوده استحضرت آدم(ع) پس از ترک اولى در مقام اعتراف به تقصیر چنین استغاثه کرد اى پروردگار ما بر نفسهاى خود ستم کردیم اگر نیامرزى ما را بو بر ما رحم نیاورى هر آینه از زیانکاران باشیم (اعراف 22) و حضرت نوح پس از صدها سال تحمل شداید نجات خود را از چنگال قوم بى انصاف به وسیله دعا به دست آورد و نوحا اذنادى من قبل فاستجبناله (انبیاء 76)
3- اهمیت نیایش را مىتوان از آیاتى فهمید که خود به صورت دعا آمده است... پروردگارا عطا فرما ما را در این سراى توفیق بندگى و در آن سراى جزاى نیک و نگه دار ما را از عذاب دوزخ (بقره 197) (5)
و نیز در بحار الانوار جلد 93 ص 291 چنین آمده است که «بگو خداوند من، اگر دعاى شما نبود به شما اعتناء نمىکرد (6) و همچنین امام رضا(ع) از پیامبر نقل مىکند که فرمودند «دعا سلاح مومن، ستون دین و روشنائى آسمانها و زمین است» (7)
مرد شامى از امام على(ع) پرسید کدام سخن به نزد خداوند بهتر و برتر است؟ امام(ع) پاسخ داد ذکر بسیار، تضرع به خدا و دعا (8)
حضرت امام خمینى(ره) پیرامون اهمیت دعا چنین فرمودهاند که: «همه خیرات و برکات از همان دعا خوانهاستحتى آنها که به طور ضعیف دعا مىخوانند و ذکر الله مىگویند به همان اندازه که طوطى وار در آنها تاثیر کرده بهتر از آنهایى هستند که ترک دعا کردهاند. نماز خوان ولو اینکه مرتبه نازلهاى داشته باشد از نماز نخوان بهتر است آرى همین دعا خوانها و همین کسانى که به ظواهر اسلام عمل مىکنند یا پرونده جنایت ندارند یا پرونده جنایتشان نسبتبه دیگران کمتر است همین دعا خوانها در نظم این عالم دخالت دارند دعا را نباید از بین این جمعیتبیرون برد جوانهاى ما را نباید از دعا منصرف کرد» (9)
استاد مرتضى مطهرى(ره) نیز پیرامون اهمیت دعا از دیدگاه اولیاء الهى گویند «اولیاء خدا هیچ چیزى را به اندازه دعا خوش نداشتند همه خواهشها و آرزوهاى دل خود را با محبوب واقعى در میان مىگذاشتند و بیش از آن اندازه که به مطلوبهاى خود اهمیت مىدادند بخود طلب و راز و نیاز اهمیت مىدادند، هیچ گونه احساس خستگى و ملامت نمىکردند.» (10)
از دیدگاه اهل معرفت و عابدان حقیقى سر آمد تمامى زیبایىها و خیرات همانا توجه و نجواى حقیقى با خداوند است آنان یاد و ذکر خداوند را جزو زیباترین و شریفترین حالات در عالم هستى مىدانند. توجه و عشق به خداوند بزرگترین قدرت دهنده روح است و راز خستگى ناپذیرى و شکست ناپذیرى مردان بزرگ الهى نیز در همین نکته است که روح آنان در حالتبالائى از شیفتگى و امید و توکل و مناجات با خداوند قرار دارد آنها جسم خود را با یک تکه نان مشغول مىدارند و روح شان رهبر جسم شان شده است ولى هرگز روح شان را سرگرم دنیا پرستىها و ظواهر دلفریب و گمراه کننده آن نمىکنند تا بتوانند به مقامات عالیه روحانى برسند و اندکى بیشتر لذت قرب و انس با خداوند را درک کنند.
دنیا بدون یاد و ذکر خدا کفرستانى بزرگ خواهد بود که زندگى در آن هر لحظه لحظهاش زندگى جهنمى است زیرا همان گونه که موجودات به اتکاء به لطف الهى موجود شدهاند همینطور هم زندگى مطلوب انسانها بدون توجه جدى و عملى به خداوند هرگز بوجود نخواهد آمد. دلهاى انسانها نیز همچون درختان بهار و زمستانى دارد بهار آنها عشقهاى پاک و سازنده و امید به خداوند است و زمستان شان گناهان خود و غفلت از یاد خداوند و مبتلا شد به ظلم و جفا کارىهاى دیگران است.
جدىترین و پاکترین حالاتش را آدمى فقط در مناجات و دعا با خداوند پیدا مىکند زیرا انسان به یقین مىداند که نمىتواند چیزى را از او مخفى کند پس او همه افکار کوچک و بزرگش و زشت و زیبایش را به خوبى مىداند. و این بدین علت نیز مىباشد که آدمى خودش را در مقابل فهیمترین و مهربانترین موجودات احساس مىکند.
دکتر آلکسیس کارل نیز بیان بسیار زیبایى پیرامون اهمیت و لزوم دعا دارد. ایشان گویند «انسان هم چنانک به آب و اکسیژن نیازمند استبخدا نیز محتاج است احساسى عرفانى در ردیف قدرت مکاشفه، احساس اخلاقى احساس جمال و نور عقل به شخصیتبشرى شکفتگى و انبساط پر معنا و کاملى مىبخشند ... روح نیمىاش عقل است و نیم دیگرش احساس ما باید هم زیبایى دانش را دوستبداریم و هم زیبایى خدا را» (11)
«اجتماعاتى که احتیاج به نیایش را در خود کشتهاند معمولا از فساد و زوال مصون نخواهند بود. این از آن جهت است که متمدنین بى ایمان نیز همچون مردم دیندار وظیفه دارند که به مسئله رشد همه فعالیتهاى باطنى و درونى خود که لازمه یک وجود انسانى است دلبستگى پیدا کنند» (12)
این حقیقتى استبزرگ که عقل گرائى و علم مدارى محض هرگز منجر به تکامل و سعادت انسانها نخواهند شد. بلکه توجه و شیفتگى و فداکارى در راه خداوند است که زندگى و آخرت او را سر و سامان خواهد داد. زیرا که عقل جز احتیاط کارىهایش و توجیه و تفسیرهاى شخصى و منفعتى و بعضا غلط خود به چیز دیگرى توجه نمىکند ولى دل آگاه و بیدار همه چیزش را مخلصانه در راه خداوند و اوامر حکیمانه و بر حق او فدا مىکند و البته خداوند نیز دلى را که اینگونه باشد به مهر و خیر عظیم خودش واصل خواهد نمود.
اصلا چگونه ممکن استبه خداوند و اوامر او توجه نکنیم در حالى که سراسر وجودمان آه نیازمندىاش به سوى آن خالق یکتا و مهربان همواره بلند است و نیز جز با عشق آگاهانه به خداوند و فراهم کردن توشه عبادات و طاعات و وفادارى در راهش با کدام جرئت و امید مىتوان به طرف او حرکت کرد. اساسا هرگاه آدمى نسبتبه وظایف و توجهات مهم زندگى خود چه مادى و چه معنوى غفلت ورزد به همان میزان از چیزهاى باارزش و مفید بسیارى محروم خواهد شد مثلا آن کسانى که به تربیت فرزندان خود توجهى نداشته باشند بدون شک از داشتن فرزندان خوب و با ادب محروم خواهند شد.
اگر اندکى بیشتر مطالعه و دقت کنیم ریشه همه نابسامانىها و گرفتارىهاى زندگى فردى - اجتماعى خود را در ضعف توجه به معنویات الهى و ضعف در پرورش استعدادهاى مثبت روحى خود خواهیم یافت و البته براى بوجود آمدن این ضعفها و نقائص نیز علل بسیارى مىتوان ذکر نمود که شایسته استبراى رفع آنها بطور جدى از طرف دانشمندان علوم انسانى و عالمان و مبلغین دینى و نیز مسئولین حکومتى در این امر تدبیرات سودمندى در نظر گرفته شود و گامهاى مثبتى بر داشته شود.
فواید دعا
دکتر آلکسیس کارل پیرامون این حقیقت که دعا داراى اثرات مثبت و سازندهاى است چنین گفته است «آنچه تا کنون بطور مطمئنى مىدانیم این است که نیایش ثمرات مخصوص و لمس شدنى بسیار ببار مىآورد نیایش هر چقدر به نظر عجیب بنماید ما ناچاریم آن را همچون واقعیتى بنگریم که هر چه بخواهد مىیابد و هر درى را که بکوبد در برابرش گشوده مىشود.» (13)
ایشان باز چنین گفتهاند که «حتى وقتى که دعا تا سطح بسیار پائینى تنزل مىکند و به صورت بیان طوطى وار فرمولهاى معینى در مىآید تمرینى براى پیدایش یک زمینه کاملا لازم روحى به شمار مىرود. و احساس عرفانى و احساس اخلاقى را همراه با هم تقویت مىکند در چهره کسانى که به نیایش مىپردازند تا حدود تقریبا ثابتى حس وظیفهشناسى، کمى حسد و شرارت و تا اندازهاى حس نیکى و خیر خواهى نسبتبه دیگران خوانده مىشود.
مسلم به نظر مىرسد که در صورت تساوى قدرت مغزى و علمى میان دو نفر سجایا و خصایص اخلاقى آنکه حتى به صورت بسیار معمولى و متوسطى نیایش مىکند تکامل یافتهتر از آن دیگرى است نیایش هنگامى که مدام و پرشور و حرارت است تاثیرش بهتر آشکار مىشود.» (14)
حضرت امام خمینى(ره) در جواب به آن دسته از افراد که مىگویند ادعیه انسان را از کار و سازندگى باز مىدارد و دعا خوانى امرى بى ثمر و بیهوده است. چنین گفتهاند: دعا نقش سازندگى دارد آنهایى که به خیال خودشان مردم را از دعا و ذکر پرهیز مىدهند تا مردم به دنیا بپردازند نمىدانند که همین دعا آدم را مىسازد اقامه عدل را در دنیا همین انبیایى کردند که اهل ذکر و فکر و دعا بودند قیام ضد ستمگرها را همینها کردند همان حضرت حسین بن على(ع) که دعاى روز عرفهاش را مىبینید همین دعاها همین توجهات به خدا انسان را به مبداء غیبى متوجه مىکند که اگر انسان درستبخواند این توجه به مبداء موجب مىشود که انسان علاقهاش به خود کم شود و نه تنها مانع فعالیت نمىشود، بلکه فعالیت هم مىآورد. فعالیتى که براى خودش نیستبراى بندگان خداست و مىفهمد که فعالیتبراى بندگان خدا خدمتبه خداست.
کسانى که از کتب ادعیه انتقاد مىکنند، براى این است که جاهلند و نمىدانند که این کتب ادعیه چطور انسان مىسازد، نمىدانند این دعاهایى که از ائمه ما وارد شده است مثل مناجات شعبانیه، دعاى کمیل، دعاى عرفه حضرت سید الشهداء، دعاى سمات و ... چه جور انسان را درست مىکند همان کسى که دعاى شعبانیه را مىخواند شمشیر هم مىکشد و با کفار جنگ مىکند.
دعا فعالیت و نور مىآورد. ادعیه انسان را از ظلمت نجات مىدهد وقتى از ظلمت رها گردد انسانى مىشود که براى خدا کار مىکند براى خدا شمشیر مىزند، براى خدا جنگ مىکند قیامش براى خداست نه این که ادعیه انسان را از کار باز خواهد داشت...
همین کتابهاى ادعیه انسان را آدم مىسازد وقتى یک انسانى آدم شد و به همه مسائل اسلامى و انسانى عمل مىکند و براى خود یا زراعت مىکند یا تجارت و یا کار دیگر و براى خدا جنگ، همه جنگهائى که در مقابل کفار و ستمگرها شده از اصحاب توحید و از این دعا خوانها بوده است آنهایى که در رکاب رسول خدا(ص) و در رکاب امیر المؤمنین(ع) بودند اکثرا اهل دعا و عبادت زیاد بودند.» (15)
حضرت امام خمینى سپس سخن خود را چنین ادامه مىدهند که «دعا اثر اقتصادى دارد آیا آنها که اهل حدیث و اهل ذکر و اهل دعا بودهاند به این جامعه بیشتر خدمت کردهاند یا آنهائى که اهل اینها نبوده و مىگفتند ما اهل قرآنیم؟!
تمام این خیرات و مبرات که مىبینید از این مؤمنین است تمام این موقوفات از اهل ذکر و اهل نماز است نه از غیر اینها، در میان اشراف و متمولین، سابق آنهائى که نماز خوان بودند مدرسه و مریض خانه و امثال آن درست کردند این یک مطلبى است که نباید از بین مردم بیرونش برد. بلکه باید ترویجش کرد باید مردم را وادار کرد به اینکه این توجهات را به خدا داشته باشند.
دعا اثر سیاسى و تربیتى دارد قطع نظر از اثر دعا براى رسیدن انسان به کمال مطلق براى اداره کشور هم کمک مىکند براى کمک کردن یک وقت انسان مىرود. دزد را مىگیرد یک وقت دزدى نمىکند آنهائى که اهل مسجد و دعا هستند اخلال نمىکنند این خودش کمکى به جامعه است.
آنهایى که سر گردنه مىروند و آدم مىکشند اهل این معانى نیستند اگر بودند این جنایات را نمىکردند. تربیت جامعه به همین چیزهاستبه همین ادعیه است که از خدا و پیغمبر (صلى الله علیه و آله) و ائمه وارد شده است.» (16)
آیت الله محمد تقى مدرسى نیز اثرات دعا را اینگونه بیان نمودهاند:
«ذکر: ذکر خداى متعال امرى است که قرآن در بسیارى از آیات خود بر آن تاکید مىورزد. اى کسانى که ایمان آوردید! خدا را بسیار ذکر کنید. (41 احزاب) حکمت ذکر از آنجاست که ذکر دانه دوستى خدا را در دل انسان مىکارد و به آن اکتفا نمىکند که انسان خدا را فقط بشناسد بلکه باید او را دوستبدارد و زمانى که بنده به مرحله دوستى خدا رسید و دلش را به محبت او آباد کرد طاعات داراى محتواى حقیقى خواهند شد و نیز طاعات به شکل طبیعى از اعضاء انسان جارى مىشود. همان گونه که سیل از بلندى سپس دعا به درود فرستان به پیامبر و ذکر ثناى او و بیان صفات پسندیده و ستوده آن حضرت مىرسد این کار ایمان تو را به پیامبر عمیقتر از قبل مىکند. همچنین بر اهل بیت(ع) نیز در دعا ثنا و ستایش مىشود.
عقاید: دعا عقاید را در قلب انسان تثبیت مىکند هر مسلمانى مؤمن شمرده نمىشود زیرا ایمان مرحلهاى از اسلام به حساب مىآید و قرآن شرطهائى براى آن قرار داده است. مؤمنان کسانى هستند که هرگاه ذکر خدا شود دلهاى اینان بیمناک مىگردد. هرگاه آیات او بر آنان خوانده شود. ایمانشان مىافزاید و بر خداوند توکل مىکنند (انفال 12).
تزکیه و پاکسازى نفس: دعا همچنین عامل تزکیه و تکامل آگاهى و نگرش انسان و اصلاح اهداف او در زندگى نیز هست هر انسانى در زندگى هدفهاى مشخصى دارد. خواه کوچک و خواه بزرگ چه خوب و چه بد و دعا در جهت تبدیل آنها به بهترین و کاملترین اهداف مىکوشد یا به تعبیر دیگر در جهت دگرگون ساختن چارچوب کلى زندگى انسان تلاش مىکند.
اخلاص: دعا به پاکسازى نفس در جهت اصلاح اخلاق و آداب انسان بر مىخیزد بناى اخلاق بر اصلاح نفس و آرزوهاى انسان است.
عمل صالح: دعا به طور خلاصه دعوت انسان استبه اعمال صالح همچون نماز، روزه، حج، زکات، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر، اصلاح ذات بین، انفاق و ...»#(17)
ادامه در بخش دوم
نظرات کاربران ()
فضیل، از راهزنی تا زاهدی
فضیل در رجال بهعنوان یکی از راویان موثق از امام صادق(ع) میباشد و از زهاد معروف معرفی شده است. وی در آغاز کار، راهزن خطرناکی بود که مردم از او وحشت داشتند.
روزی از نزدیکی یک آبادی میگذشت که دخترکی را دید و نسبت به او علاقهمند شد. عشق سوزان دخترک، فضیل را وادار کرد که شبهنگام از دیوار خانه او بالا رود و به هر قیمتی که شده است، به وصال او برسد. در این هنگام بود که صدای آیه کریمه:
اَلَم یأنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللهِ... . (حدید: 16)
آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرمخو [فروتن] گردد.
او را منقلب کرد و این آیه همچون تیری بر قلب آلوده فضیل نشست. درد و سوزی در درون دل احساس کرد و تکان عجیبی خورد و اندکی در فکر فرو رفت: این کیست که سخن میگوید و این پیام را به چه کسی میدهد؟ به من میگوید: ای فضیل! آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوی و از راه خطا برگردی خود را از این آلودگی بشویی و دست به دامن توبه زنی؟
ناگهان صدای فضیل بلند شد و پیوسته میگفت: «بَلی وَاللهِ، قَد آنَ بَلی وَاللهِ قَدْ آنَ؛ به خدا سوگند وقت آن رسیده است، به خدا سوگند وقت آن رسیده است».
سرانجام فضیل توبه کرد و از وارستگان شد. وی در پایان عمر به مکه رفت و در جوار کعبه زیست تا آنگاه که در روز عاشورا در همانجا بدرود حیات گفت.
نظرات کاربران ()
تالیفات
کتاب های منتشره در چند سال اخیر
ادامه مطلب...
نظرات کاربران ()
ادامه مقاله(على علیه السلام فرزند کعبه)
رأفت و مهربانی على علیه السلام
على علیه السلام مظهر محبت و عاطفه بود، او رنج میکشید و کار میکرد و سر انجام مزد کار خود را صرف بیچارگان و درماندگان مىنمود.
وی براى نیازمندان و ستمکشان پناهگاه بزرگى بود. او پدر یتیمان و فریاد رس بیوه زنان و دستگیر درماندگان و یاور ضعیفان بود. در زمان خلافت خود شبها از خانه بیرون میآمد و در تاریکى شب خرما و نان براى مساکین و بیوه زنان مىبرد و بصورت مرد نا شناس از در خانه آنها آذوقه و پول میداد بدون اینکه کسى بشناسد که این مرد خیر و نوع پرور کیست؟
على علیه السلام هر کجا یتیمى میدید مانند پدرى مهربان دست نوازش بسر او میکشید و برایش خوراک و پوشاک میداد. آنحضرت روزى در کوچه میرفت زنى را دید که مشک آب بر دوش گرفته و بخانه مىبرد و از سنگینى مشک ناراحتبود. على علیه السلام مشک را از زن گرفت و به منزل وى رسانید و از طرز معیشت زن جویا شد. آن زن بدون اینکه او را بشناسد گفت شوهرم از جانب على به ماموریت جنگى رفت و بشهادت رسید. و من از روى ناچارى براى تهیه معاش خود و بچههایم بخدمتگزارى مردم پرداختم. على علیه السلام از شنیدن این سخن خاطر مبارکش دیگر گونه شد و شب را با ناراحتى بسر برد چون صبح شد زنبیلى از آرد و خرما برداشت و بخانه آنزن رفت و گفت من همان کسى هستم که در آوردن مشک آب بتو کمک کردم. زن آذوقه را گرفت و از او تشکر نمود و گفت: خدا میان من و على حکم کند که فرزندان من یتیم و بى غذا ماندهاند.
على علیه السلام وارد خانه شد و فرمود من براى خدمت تو و کسب ثواب حاضر هستم. من کودکان ترا نگه میدارم و تو نان بپز. آن زن مشغول پختن نان شد و على علیه السلام هم کودکان یتیم را روى زانوى خود نشانید و در حالیکه اشک از چشمان مبارکش فرو میغلطید خرما به دهان آنها میگذاشت و میفرمود: اى بچههاى من،اگر على نتوانسته استبکار شما برسد او را حلال کنید که وى تعمدى نداشته است.
چون تنور روشن شد و حرارت آن به صورت مبارک آنجناب رسید پیش خود گفت: اى على گرمى آتش را بچش و از حرارت آتش دوزخ بیمناک باش، اینستسزاى کسى که از حال یتیمان و بیوه زنان بى خبر باشد!
در اینموقع زن همسایه وارد شد و حضرت را شناخت و به صاحب خانه گفت واى بر تو این على است که تو او را به کار وا داشتهاى! آن زن پیش على علیه السلام شتافت و عرض کرد چقدر زن بیشرمی باشم که چنین گستاخى نموده و امیرالمؤمنین را بکار وا داشتهام، از تقصیر من در گذر. على علیه السلام فرمود: تو را در اینکار تقصیرى نیست بلکه وظیفه من است که باید به کار یتیمان و بیوه زنان رسیدگى کنم. (بحار الانوار، جلد 41 ، ص 52).
على علیه السلام در حسن سلوک و رفتار با مردم چنان فروتن و مهربان بود که حدى بر آن نمی توان تصور نمود. او کریم و نجیب و اصیل و با عاطفه بود و بزرگواریش زبان زد خاص و عام بود و دشمنانش نیز او را بدارا بودن چنین خصال کریمه میستودند.
کلام آخر
شخصیت عظیم و گسترده امیر المؤمنین على علیه السلام وسیعتر و متنوعتر از این است که یک فرد بتواند در همه جوانب و نواحى آن وارد شود و توسن اندیشه را به جولان آورد. براى یک فرد، حد اکثرى که میسر است این است که یک یا چند ناحیه معین و محدود را براى مطالعه و بررسى انتخاب کند و به همان قناعت ورزد.
یکى از صفات این شخصیت عظیم، صفت تأثیر او بر روى انسانها به شکل مثبت یا منفى است و به عبارت دیگر "جاذبه و دافعه" نیرومند اوست که هنوز هم نقش فعال خود را ایفا مىنماید و در این کتاب دربارهاش گفتگو شده است.
شخصیت افراد از نظر عکس العمل سازى در روحها و جانها یکسان نیست. به هر نسبت که شخصیت حقیرتر است کمتر خاطرها را به خود مشغول مىدارد و در دلها هیجان و موج ایجاد مىکند، و هر چه عظیمتر و پرنیروتر است خاطره انگیزتر و عکس العمل سازتر است، خواه عکس العمل موافق یا مخالف.
شخصیتهاى خاطره انگیز و عکس العمل ساز، زیاد بر سر زبانها مىافتند، موضوع مشاجرهها و مجادلهها قرار مىگیرند، سوژه شعر و نقاشى و هنرهاى دیگر واقع مىشوند، قهرمان داستانها و نوشتهها مىگردند. اینها همه، چیزهایى است که در مورد على علیه السلام به حد اعلى وجود دارد و او در این جهت بىرقیب و یا بسیار کم رقیب است. گویند محمد بن شهر آشوب مازندرانى ـ که از اکابر علماى امامیه در قرن هفتم است ـ هنگامى که کتاب معروف مناقب را تالیف مىکرد، هزار کتاب به نام "مناقب" که همه درباره على علیه السلام نوشته شده بود در کتابخانه خویش داشت. این یک نمونه مىرساند که شخصیت والاى مولى در طول تاریخ چقدر خاطرها را مشغول مىداشته است.
امتیاز اساسى على علیه السلام و سایر مردانى که از پرتو حق روشن بودهاند این است که علاوه بر مشغول داشتن خاطرها و سرگرم کردن اندیشهها، به دلها و روحها نور و حرارت و عشق و نشاط و ایمان و استحکام مىبخشند.
فیلسوفانى مانند سقراط و افلاطون و ارسطو و بوعلى و دکارت نیز قهرمان تسخیر اندیشهها و سرگرم کردن خاطرها هستند. رهبران انقلابهاى اجتماعى مخصوصا در دو قرن اخیر، علاوه بر این،نوعى تعصب در پیروان خود به وجود آوردند. مشایخ عرفان پیروان خویش را احیانا آنچنان وارد مرحله "تسلیم" مىکنند که اگر پیر مغان اشارت کند سجاده به مى رنگین مىنمایند. اما در هیچ کدام از آنها گرمى و حرارت توام با نرمى و لطافت و صفا و رقتى که در پیروان على، تاریخ نشان مىدهد نمىبینیم. اگر صوفیه از دراویش، لشکرى جرار و مجاهدانى کار آمد ساختند، با نام على کردند نه به نام خودشان.
حسن و زیبایى معنوى که محبت و خلوص ایجاد مىکند از یک مقوله است، و سیادت و منفعت و مصلحت زندگى که کالاى رهبران اجتماعى، و یا عقل و فلسفه که کالاى فیلسوف است، و یا اثبات سلطه و اقتدار که کالاى عارف است، از مقولههاى دیگر.معروف است که یکى از شاگردان بوعلى سینا به استاد مىگفت اگر تو با این فهم و هوش خارق العاده مدعى نبوت شوى، مردم به تو مىگروند، و بوعلى سکوت کرد. تا در سفرى در فصل زمستان که با هم بودند، سحرگاه بوعلى از خواب بیدار شد و شاگرد را بیدار کرد و گفت: تشنهام، قدرى آب بیاور. شاگرد تعلل کرد و شروع کرد به عذر تراشیدن. هر چه بوعلى اصرار کرد، شاگرد حاضر نشد در آن زمستان سرد بستر گرم را ترک کند. در همین وقت فریاد مؤذن از بالاى مأذنه بلند شد که «الله اکبر،اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله» بوعلى فرصت را مناسب دید که جواب شاگرد را بدهد. گفت: تو که مدعى بودى اگر من ادعاى پیغمبرى کنم مردم ایمان خواهند آورد، اکنون ببین فرمان حضورى من به تو که سالها شاگرد من بودهاى و از درس من بهره بردهاى آنقدر نفوذ ندارد که لحظهاى بستر گرم را ترک کنى و آبى به من بدهى، اما این مرد مؤذن پس از چهار صد سال فرمان پیغمبر را اطاعت کرده، از بستر گرم خارج شده و رفته بر روى این بلندى و به وحدانیت خدا و رسالت او گواهى مىدهد. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
آرى فیلسوفان شاگرد مىسازند نه پیرو، رهبران اجتماعى پیروان متعصب مىسازند نه انسانهاى مهذب، اقطاب و مشایخ عرفان ارباب تسلیم مىسازند نه مؤمن مجاهد فعال.
در على، هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابى و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتى از نوع خاصیت پیامبران. مکتب او، هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب ثوره و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم مکتب حسن و زیبایى و جذبه و حرکت.
على علیه السلام پیش از آنکه امام عادل براى دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند، خود شخصا موجودى متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را با هم جمع کرده بود. هم اندیشهاى عمیق و دور رس داشت و هم عواطفى رقیق و سرشار. کمال جسم و کمال روح را توام داشت. شب، هنگام عبادت از ما سوى مىبرید و روز در متن اجتماع فعالیت مىکرد. روزها چشم انسانها مواسات و از خود گذشتگىهاى او را مىدید و گوشهایشان پند و اندرزها و گفتارهاى حکیمانهاش را مىشنید، و شب چشم ستارگان اشکهاى عابدانهاش را مىدید و گوش آسمان مناجاتهاى عاشقانهاش را مىشنید. هم مفتى بود و هم حکیم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعى، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضى بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده. بالاخره به تمام معنى یک انسان کامل بود با همه زیبایی هایش.
( استاد شهید مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، جلد 16 ، صفحه 215 )
نظرات کاربران ()
خانمهاى بىحجاب ایرانى
مدیرى مىگفت: «در سالهاى قبل، مدتى مسئول دفتر هواپیمایى ملى جمهورى اسلامى ایران (هما) در ترکیه - شهر استانبول - بودم. مطابق وظیفه شرعى و ادارى، بایستى فضاى کار و رفتارمان به گونهاى مىبود که هر گاه کسى وارد مىشد، احساس کند محیط کار ما، رنگ و بوى اسلام اصیل را دارد و کارکنانش واقعاً مسلمان و مخلص هستند.
قبل از مدیریت من، پشت شیشه ورودى و داخل تالار(سالن)، چند جانوشته بودند: ورود بىحجاب ممنوع! پس از چند روز متوجه شدم که عدهاى از مسافرانى که براى تهیه بلیت مىآیند و اکثرشان هم ایرانیان مقیم خارجند، ابتدا بدون حجاب و برخى خیلى بدتر با شلوارک و پیراهنهاى رکابى و یقه باز مىآیند جلوى دفتر و یک روسرى و مانتو از کیفشان بیرون مىآورند و مىپوشند و بعد داخل شده، بلیت مىخرند و بر مىگردند و سپس همان لباسها را به دوستان دیگرشان قرض مىدهند تا آنان نیز بدینوسیله بلیت بخرند!
شاید هم عدهاى در آن جا و جاهاى دیگر نظیر آن، روسرى و مانتو عاریتى و کرایهاى را موقتى مىپوشند و بعد بلافاصله به صورت اول در مىآیند؛ چون ظاهراً به حجاب اعتقادى ندارند و گاهى به حجابداران عناد مىورزند. چارهاى اندیشیدم و دستور جمعآورى دستورات مستقیم و آمرانه مربوط به حجاب را دادم و در عوض، به کارمندان سفارش کردم که هر کس را که حجابش خیلى بد بود، به اتاق من راهنمایى کنند و بگویند که بلیت تو آن جاست.
بدین ترتیب، همین که یک خانم ایرانى بدحجاب وارد اتاقم مىشد، فورى به احترام او از جا برمى خاستم؛ چاى یا قهوه را شخصاً جلویش مىگذاشتم و او مىگفت: با رئیس کار دارم و مرا با پیش خدمت اشتباه مىگرفت و مىگفتم: خودم مسئول این جا و در خدمت شما هستم و کارش را به سرعت انجام مىدادم و بعد خیلى با احترام از او خواهش مىکردم که اگر مایل است، اجازه بدهد چند کلمه غیر از موضوع بلیت خریدن، با وى صحبت کنم که اکثراً موافقت مىکردند و من با زبانى پرمهر و احترامآمیز و آوردن مثالهاى مختلف از وى خواهش مىکردم که در صورت امکان، در محیط دفتر و هواپیمایى، به خاطر احترام به اعتقادات دیگران، حجاب را رعایت کند. آنها وقتى با این همه احترام و محبت روبهرو عمومى شدند، با میل خود قبول مىکردند و روز به روز تعداد مراجعان بدحجاب کمتر شد.
یک روز وقتى با یکى از همین خانمهاى بىحجاب ایرانى صحبت مىکردم، صداقت مرا که دید، کیفش را باز کرد و جا نماز و مهرش را به من نشان داد و گفت: راستش من هم چندان علاقهاى به بى حجابى در این مکان نداشتم؛ اما به خاطر همرنگ شدن با جماعت و ترس و ملامت دوستان و آشنایان، بى حجاب شدم و هق هق زد زیر گریه و عذر خواهى کرد و همان جا روسرىاش را که همراه داشت، پوشید و گفت: اگر همه مأموران مثل شما با آدم رفتار کنند، هیچ کس لج نمىکند؛ اصلاً اخلاق اسلامى و نهى از منکر همین است که شما عمل مىکنید... .
به آن عزیر عرض کردم که دقیقاً همین است که مىگویید. در کشور به ظاهر لائیک ترکیه (هر چند اکثر آن مسلمان هستند)، از اروپایى شدن و ترقى، آنها بىبند و بارى و بى حجابىاش را تقلید مىکنند. چنین برخوردهاى متین و محبتآمیز اسلامى با هموطنان فریب خورده وسست اعتقاد، مىتواند چهره معتدل و زیبایى از ا خلاق ناب اسلامى را به نمایش بگذارد و آنانى را که آماده هدایتند؛ به راه راست برگرداند. انسان، فطرتاً، صداقت، پا کى و راستى و خداجویى را دوست دارد و اگر کسى بتواند نیازهاى روانى آدمیان را از راه صحیح ارضا نماید، اکثر گمراهان به فطرت پاک خود، یعنى خدا پرستى، راستگویى و صداقت باز مىگردند و به قول یونگ، روان شناس مشهور، «جدایى از خدا، به منزله جدایى از فطرت خویشتن است».
وقتى با کلمات محبتآمیز و منطقى به کسى کمک مىکنى تا وجدان و فطرت پاک خود را بیابد و بدان روى آورد و با آن آشتى کند، در واقع او را با اصالت خودش آشتى داده، برایش همراز و همراهى مطمئن یافتهاى و آن همراه همیشگى، خداى یگانه و نیروى ایمان مىباشد که گمشده هر گمراهى است. امام جعفر صادق(ع) مىفرماید: «کاملترین مردم از جهت ایمان، خوش اخلاقترین آنها است».
نظرات کاربران ()
نکات اخلاقی از زبان رسول اکرم(ص)
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم ) در وصیتی به امیرالمؤمنین (علیه السلام) به نکات اخلاقی انسان اشاره می فرمایند:
یا علی ! برای مؤمن در دنیا سه خوشحالی است : دیدار برادران افطار از روزه ، تهجّد در پایان شب .
یا علی ! سه چیز است که اگر در کسی نباشد کاری از او پا نگیرد ( و در کارها توفیق نیابد ) پارسایی ( و ورعی ) که حایل شود او را از نافرمانی های خدای عزّ و جّل ، و خلق و خویی که به وسیله آن با مردم مدارا کند ، و بردباری و حلم که به وسیله آن جهالت و نادانی جاهل ( و افراد نادان ) را برگرداند .
یا علی ! سه خصلت از حقیقت های ایمان است : انفاق و بخشش در تنگدستی ، انصاف مردم از خویشتن ، بذل دانش به دانشجو .
یا علی ! سه چیز از مکارم اخلاق است : عطا کنی به کسی که تو را از عطای خویش محروم ساخته ، پیوند کنی با کسی که از تو بریده ، عفو کنی و بگذری از کسی که به تو ستم کرده است .
یا علی ! سه چیز است که هر کس خدای را با آن سه دیدار کند از برترین مردم خواهد بود : کسی که به پیشگاه خدا برود با انجام هر چه خدا بر او فرض و واجب کرده که او از زمره ی عابدترین مردم است ، کسی که پارسایی ورزد از محرمات الهی که او از پارساترین مردم است ، کسی که قناعت کند به آنچه خدا روزی اش کرده که او از بی نیازترین مردم است .
یا علی ! سه چیز است که این امت طاقت آن را ندارد . مواسات با برادر دینی در مال ، انصاف مردم از خویش ، و ذکر و یاد خدا در هر حال ، و آن ذکر « سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر » نیست ، بلکه هر گاه بر عملی درآمد که بر او حرام گشته از خدای عزّ و جلّ بترسد و آن را واگذارد .
یا علی ! سه چیز است که حافظه را زیاد کند و بیماری را ببرد . کندر ، مسواک کردن ، خواندن قرآن .
یا علی ! سه چیز از وسواس است : خوردن گِل ، گرفتن ناخن ها با دندان ، جویدن ریش .
یا علی ! از سه خصلت تو را نهی می کنم ( و به سختی باز می دارم ) : حسد ، حرص ، تکبر .
یا علی ! ( بهره و شیرینی ) زندگی در سه چیز است : خانه ی فراخ ، زن نیکو ، اسب میان تهی .
نظرات کاربران ()
کار از دیدگاه حضرت على علیه السلام
1 . مقدمه
هر جامعهاى براى تداوم حیات و بقا به کار و فعالیت مردم و مسؤولان احتیاج دارد . نیاز به کار از قرون باستان وجود داشته است و هرچه مىگذرد، بر اهمیت آن افزوده مىگردد . کار قسمت اعظم از زندگى انسان را در بر مىگیرد .
به عقیدهى بسیارى از متفکران اجتماعى و اندیشمندان اسلامى انسان موجودى اجتماعى است . انسانها قسمت اعظم نیازها و احتیاجات خود را از طریق کار گروهى و اجتماعى تامین مىکنند . حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام، اندیشمند و پیشواى برجسته شیعیان و امت اسلامى کار و تلاش را با درایتى واقعبینانه بیان نموده است .
کار از مفاهیم مهم علم جامعهشناسى است . کار سرمایه و ذخیرهى ملى است و مىتواند به رشد تمدن کمک کند . اگر افراد جامعهاى به طور نسبى بتوانند کار و شغل مناسب به دست آورند و شغل آنان متناسب با استعدادها، توانایىها و علائق آنها باشد، زمینه براى نوآورى، ابتکار، رشد و پیشرفت در ابعاد اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جامعه به وجود مىآید . برعکس اگر زمینههاى اشتغال و کار در جامعه محدود و تقاضا براى کار بسیار باشد، به تدریجبیکارى افزایش مىیابد . گسترش بیکارى منجر به آسیبها و پیامدهاى ناگوار در جامعه مىشود .
2 . تعریف کار
از نظر لغوى کار به معناى فعل و عمل و کردار انسان است و در اصطلاح، کار فعالیتى است نسبتا دائمى که به تولید کالا یا خدمات مىانجامد و به آن دستمزدى تعلق مىگیرد .
به عقیدهى بعضى از صاحبنظران در تعریف کار به نوع خاصى از کار توجه نشده است; بلکه کار را در مفهوم عام سرچشمهى انباشت ثروت و سرمایه و نهایتا رشد و شکوفایى جوامع تلقى کردهاند . پولکس فن (1) مىگوید:
مردم سرچشمه ثروتهاى منقول بوده و افزایش ثروت از کار و زحمت آنها ناشى مىشود . (2)
از نظر برخى از اقتصاددانان لیبرال از جمله کلسن کار عبارت است از:
استفادهاى که انسان از نیروهاى مادى و معنوى خود در راه تولید ثروت یا ایجاد خدمات مىکند . (3)
بر اساس این تعریف فعالیت و کار به طور عمده از طریق هدفها و ارزش محصولى که تولید شده معین مىگردد; به عبارت دیگر کار زمینه را براى تولید و افزایش خدمات ایجاد مىکند .
به طور کلى کار عبارت است از:
مجموعه عملیاتى که انسان با استفاده از مغز، دستها، ابزار و ماشینها براى استفادهى عملى از ماده روى آن انجام مىدهد و این اعمال نیز متقابلا بر انسان اثر مىگذارد و او را تغییر مىدهد . (4)
بر اساس تعریف مذکور کار داراى سه خصوصیت است:
نخست، کار مبتنى بر فعالیت فکرى و بدنى است;
دوم، از طریق کار، کالایى تولید مىشود یا خدمتى عرضه مىگردد;
سوم، در قبال انجام کار، دستمزدى پرداخت مىگردد .
در اندیشهى حضرت على علیه السلام مىتوان به صورت استنباطى کار را چنین بیان نمود: کار عبارت است از تلاش و کوشش انسانها براى آماده کردن زاد و توشهى آخرت در دوران زندگى در دنیاى مادى .
حضرت على علیه السلام مىفرماید: فعلیکم بالجد و الاجتهاد، و التاهب، و الاستعداد، و التزود فى منزل الزاد; (5) بر شما باد به تلاش و کوشش، آمادگى و آماده شدن و جمع آورى زاد و توشهى آخرت در دوران زندگى .
از دیدگاه على علیه السلام در جامعه یکى از حقوق اولیهى مردم این است که همه حق دارند، شاغل باشند . کار کوچکى و بزرگى ندارد; مگر با توجه به کارى که انجام مىدهند و هرکس اعم از مرد و زن پاداش کار خود را خواهد دید .
3 . ارزش و اهمیت کار
یکى از معیارهاى مهم براى پیشرفت و سعادت جوامع توجه به شکل، نوع و کیفیت کار و فعالیت است . در برخى از جوامع بین اشکال کار یدى و فکرى تمایزاتى وجود داشته است . کارهاى یدى و فیزیکى فاقد ارزش بود و معمولا این فعالیتها وکارها به اقشار پایین جامعه واگذار مىشد . براى مثال در شهرهاى یونان باستان و در اروپاى قرون وسطى و در جوامع کاستى (6) چنین چیزى وجود داشته است; در حالى که در برخى از جوامع و ادیان الهى و آسمانى عموما به کار و فعالیت و به ویژه کارهاى فیزیکى توجه فراوان مىشده است . پیامبران الهى خود بر کار و فعالیت تاکید داشته و خود به آن مىپرداختند .
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله قبل از بعثت گوسفندچرانى مىکرد و با مال و سرمایهى خدیجه علیها السلام تجارت مىنمود . حضرت موسى علیه السلام نیز گوسفند چرانى مىنمود . حضرت ابراهیم علیه السلام به کارهاى چوپانى و بنایى اشتغال داشت و حضرت ادریس علیه السلام خیاط و حضرت نوح علیه السلام نجار بوده است . (7)
در زمینهى احترام و بزرگداشت کار و تلاش مفید و سودمند حضرت رسول صلى الله علیه و آله صرفا به تمجید و تعریف نپرداخته است . بلکه دستى را مىبوسد که از کار ورم کرده و پینه بسته است و مىفرماید:
این دستى است که خدا و پیامبرش آن را دوست دارند . (8)
حضرت محمد صلى الله علیه و آله باز مىفرماید: خداوند بندهى باایمان پیشهور را دوست دارد و هیچیک از شما غذایى گواراتر از دسترنجخود نخورده است . (9)
علاوه بر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله ائمهى اطهار علیهم السلام هر کدام به کار و فعالیت مىپرداختند . پس از رسول اسلام، امیرالمؤمنین علیه السلام از هرکس متواضعتر بود . در امور خانه به همسر خویش کمک مىکرد و شخصا به کار و تلاش در مزرعه مىپرداخت .
با کلنگ زمین را مىکند و آن را شیار و آبیارى مىکرد و بارهاى هستهى خرما را روى شانه مىگذاشت و به صحرا مىبرد و بر زمین مىفشاند و اگر یک دانهاى از آن بر زمین مىافتاد، خم مىشد و آن را بر مىداشت و مىفرمود: امروز هسته است و فردا خرما . (10)
حضرت على علیه السلام در طول عمر خویش علاوه بر رسالت زمامدارى و امامتبه کارهاى زراعت و باغبانى مىپرداخت و درآمد آن را صرف فقرا و یتیمان و اقشار پایین جامعه مىنمود . در مورد اهمیت و ارزش کار و تلاش مىگوید:
کشیدن سنگهاى گران از قلههاى کوه، نزد من از منت دیگران کشیدن محبوبتر است . مردم به من مىگویند: کار براى تو عیب است و حال آن که عیب آن است که انسان دستسئوال نزد مردم دراز کند . (11)
در اندیشه و مرام امام على علیه السلام کار از تقدس و احترام خاص برخوردار است; به همین رو مقرر داشت که برترى بعضى از مردم بر برخى دیگر صرفا بر اساس کار و فعالیتباشد; نه حسب و نسب موروثى و امتیازات قبیلهاى و عشیرهاى ، چنان که گفت: «پاداش هرکس در قبال هر کارى است که انجام مىدهد .»
و در اینباره چنان سخت گرفت که معروف شد، على یاور هر کسى است که کار مىکند و دشمن آن کسى است که به گدایى مىپردازد . (12)
4 . ملاکها و معیارها در انتخاب شغل و کار
در مورد انتخاب شغل و کار نظرهاى گوناگونى مطرح شده است . برخى از صاحبنظران معتقدند که افراد در انتخاب شغل آزادند و برخى انتخاب شغل را با ساختار اقتصادى و اجتماعى جامعه مرتبط مىدانند . حال سئوالات ذیل مطرح مىشود: آیا انتخاب شغل با آگاهى همراه استیا نه؟
آیا انتخاب شغل و کار بر اساس جبر استیا اختیار؟
آیا انتخاب شغل تصادفى استیا نه؟
آیا انتخاب شغل آگانهاستیا ناآگاهانه؟
آیا انتخاب شغل عقلانى استیا بر اساس عواطف و احساسات؟
از دیدگاه برخى از محققان انتخاب شغل امرى تصادفى است و افراد بهصورت شانسى شغلى را انتخاب مىکنند; در مقابل عدهاى عامل اراده را در این امر مهم مىدانند .
بعضى از صاحبنظران از جمله آدامس (13) 1957م اظهار مىدارد:
انتخاب شغل افراد بر اساس آگاهى و تامل صورت مىگیرد; در حالى که به نظر فروید (14) کار و فعالیت و انتخاب شغل به طور ناآگاهانه انجام مىشود بهعبارت دیگر عامل اجبار و فشار و اضطراب باعث مىشود تا افراد هرکدام کارى را انتخاب کنند . (15)
یکى از ملاکها و معیارهاى حضرت على علیه السلام پیرامون کار و انتخاب شغل آگاهى داشتن و شناخت لازم به کار است; زیرا کار توام با آگاهى در مسیر زندگى و ترقى افراد نقش مؤثر دارد; چنان که ایشان مىفرماید:
فان العامل بغیر علم کالسائر على غیر طریق فلایزیده بعده عن الطریق الواضح الا بعدا من حاجته و العامل بالعلم کالسائر على الطریق الواضح; (16) عمل کننده بدون آگاهى چون روندهاى است که بیراهه مىرود . پس هرچه شتاب کند، از هدفش دورتر مىشود و عمل کننده از روى آگاهى، چون روندهاى بر راه راست است .
هم چنین على علیه السلام مىفرماید: اذا ارتایت فافعل; (17) هر گاه نظر و تامل کردى، عمل کن (یعنى در هر کارى نخستباید فکر کرد; آنگاه انجام داد).
از نظر على علیه السلام اخلاص از ملاکها و معیارهاى دیگر در کارها و فعالیتها است . على علیه السلام فرمود:
خیر العمل ما صحبه الاخلاص; (18) بهترین عمل آن است که با اخلاص همراه باشد .
باز مىفرماید: صلاح العمل بصلاح النیة; (19) صلاح و درستى عمل به خالص بودن نیت است .
از این سخنان چنین استنباط مىشود که اخلاص در عمل یکى از شرایط مهم در زندگى انسانها بهویژه در زمینهى کار و فعالیت است; زیرا عمل خالص علاوه بر نفع شخصى و مادى براى افراد، داراى منافع اخروى است; هم چنین در اصلاح و گرایش مردم و جامعه به سوى کمال و سعادت دنیوى و اخروى نقش ارزنده دارد .
5 . کار از دیدگاههاى فیزیولوژى و روانشناسى
از این منظر وضعیت فیزیکى، اندامها، ماهیچهها، دستگاههاى تنفسى، عصبى و جز اینها در ارتباط با کار و تلاش مورد توجه قرار مىگیرد . موضوعاتى که در این دیدگاه مطرح است، عبارتند از:
1- تاثیر محیط کار بر قواى انسانى;
2- توانایى ارگانیسم انسان بر محیط کار;
3- توانایىهاى بدنى انسان .
در این زمینه که چه عاملى باعثخستگى در محیط کار مىشود و با چه راهکارهایى مىتوان خستگى را در محیط کار کاهش داد، على علیه السلام مىفرماید:
قلیل مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه; (20) کار اندک که به آن ادامه داده شود، بهتر از کار بسیار است که خستگى آورد (از کار زیاد و خستگىآور پرهیز کنید که نشاط و نوآورى را سلب مىکند).
باز مىفرماید: دلها همانند بدنها، خسته و افسرده مىشوند; پس براى آنها لطایف حکمتآمیز و جالب برگزینید . (21) از این مطلب استنباط مىشود که با ایجاد تنوع و نوآورى در محیط کار مىتوان از ملامت و خستگى جلوگیرى کرد و زمینههاى رضایت را فراهم نمود .
6 . کار آزدانه و غیر آزادانه (اجبارى)
بررسىهاى به عمل آمده حاکى از آن است که در مواردى کار موجب استثمار و از خود بیگانگى (22) انسان مىگردد .
اگر انتخاب کار، ناصحیح و با فرد ناسازگار باشد، آثار مضرى خواهد داشت . چنانچه کار براى فردى که آن را انجام مىدهد، امرى خارجى تلقى شود، در معناى خاص کلمه، از خود بیگانهکننده است .
برخى از کارهاى از خود بیگانهکننده عبارتند از:
1- کارها و فعالیتهایى که به نوعى سلبکنندهى شخصیت افراد باشد;
2- کارى که فرد علاقهمند به آن نباشد;
3- کارى که فرد از روى اختیار و آزادى انجام ندهد;
4- کارهایى که فرد در پایان روز بهمانند برده از آن فرار مىکند و براى وى مفید نباشد;
5- کارهایى که خم و راستشدنى بیش نیستند .
از نظر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بر پایه دو عامل آبادى و عمران زمین و پاداش عادلانه براى کار مىتوان جامعهاى سالم بنا نهاد . ایشان از کار فاقد اختیار و رضایت نهى مىکرد و به مسئولان و زمامداران توصیه مىکرد، در امور و فعالیتها مردم را مجبور نسازند .
یکبار مردم یکى از ایالات به نزد وى آمده، گفتند: در سرزمین آنها نهرى بوده که گذشت روزگار مجراى آن را خراب کرده و اگر از نو حفر و ترمیم گردد، براى آنها درآمد و سود زیادى خواهد داشت . آنان از على علیه السلام خواستند که به فرماندار خود در آن سرزمین دستور دهد که مردم آنجا را براى کمک در ترمیم و نوسازى نهر تخریب شده مجبور سازد . ایشان حفر مجدد نهر را پذیرفتند; ولى با مجبور ساختن مردم براى چنین امرى مخالفت کردند .
امام على علیه السلام به عامل خود به نام قرظة بن کعب چنین نوشت:
. . . از من خواستند که به تو بنویسم که آنان را به کار وادار کنى و مردم را براى حفر نهر گردآورى . . . . به نظر من کسى را نباید به کارى که نمىخواهد مجبور ساخت . آنان را به نزد خود بخوان، اگر نهر آن چنان باشد که تعریف کردهاند، هرکسى که بخواهد کار کند، او را به کار بخوان و نهر باید از آن کسانى باشد که کار کردهاند; نه کسانى که در آن شرکت نجستهاند . . . . (23)
مجبور ساختن افراد براى انجام کارها امرى ناشایست است . آن کارى صحیح است که افراد با میل و علاقه انجام دهند .
چنان که آمد، على علیه السلام کار اندکى را که با اشتیاق تداوم یابد، بهتر از کار فراوانى شمردهاست که رنج آور باشد .
کار باید بر اساس آزادى و میل باشد، نه اجبارى و حتى نباید در کارى سودمند، مردم را اجبار کرد . فعالیتها و کارهاى اجبارى پیامدهاى ذیل را به همراه دارد:
نخست، کارهاى غیر آزادانه از شکوفایى استعدادها و توانایىهاى انسان جلوگیرى مىکند و زمینهى رشد، نوآورى، ابداع و ابتکار افراد را تقلیل مىدهد .
دوم، ارزش انسانى افراد را کاهش مىدهد;
سوم، کارهاى اجبارى نوعى توهین به آزادى انسانى است;
چهارم، فعالیتهاى تحمیلى توهین و اهانتبه خود کار و عمل مىباشد .
امام على علیه السلام آزادى و اجبار در کار را از دو منظر مورد توجه قرار داده است:
اولا، کار اجبارى را حتى در امور عام المنفعه و سودمند مقبول ندانسته است; زیرا فعالیتهاى اجبارى به فقدان شکوفایى، نزول ارزش انسانیت و اهانتبه آزادى و کار منجر مىگردد;
ثانیا، منافع و درآمد و سودى را که به دست مىآید، سهم آنانى مىداند که به کار و فعالیت پرداختهاند .
از نگاه على علیه السلام افرادى که در عمل و کار کوتاهى و سستى کنند، پیامدهاى سوئى برایشان است . آن حضرت فرمود: من قصر فى العمل ابتلى بالهم; (24) کسى که در عمل کوتاهى کند، به غم و اندوه دچار شود .
کار آزادانه شامل فعالیتهایى است که:
اولا بر استعدادها و توانایىهاى انسان مبتنى باشد;
ثانیا فرد به آن علاقهمند باشد;
ثالثا به شخصیت انسان خدشه وارد نکند;
رابعا به شکوفایى و ابتکار فرد منجر شود .
7 . کارهاى شایسته
در قرآن مجید آیات متعددى راجع به کار و فعالیت وجود دارد . یکى از اهداف مهم اسلام در جامعه انجام کار و اعمال شایسته است .
ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات کانت لهم جنات الفردوس نزلا; (25) کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردهاند، در بهشت فردوس منزل خواهند یافت .
ان هذا القران یهدى للتى هى اقوم و یبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات ان لهم اجرا کبیرا; (26) این قرآن خلق را به راستترین و استوارترین طریق هدایت مىکند و مومنان را که کارهاى شایسته مىکنند، به اجر و ثواب عظیم بشارت مىدهد .
در دین مبین اسلام کار و شغل به انواع ذیل تقسیمبندى شده است:
1- کارهاى واجب: شامل کار کردن به منظور تامین احتیاجات شخصى و خانواده و کارهایى که در صورت قصور و انجام ندادن، وقفه در فرایند زندگى اجتماعى و جامعه ایجاد مىکند;
2- کارهاى حرام: کارهایى که شارع مقدس آن را براى جامعه مضر و زیانآور مىداند; مانند خمرسازى;
3- کارهاى مستحب: شامل فعالیتهایى که به خیر و عمران جامعه منجر مىشود; مانند کمک به محرومان;
4- کارهاى مکروه: فعالیتهایى که در اسلام نهى نشده و انجام دهندهى آن مورد عقوبت قرار نمىگیرد; اما بهتر است که انجام نگیرد; مانند قصابى;
5- کارهاى مباح: کارهایى که انجام دادن و ندادن آن تفاوتى نمىکند .
در اندیشه مولاى متقیان کارها و فعالیتها به دو نوع عمده تقسیم مىشود:
1- کارهاى شایسته; 2- کارهاى ناشایست .
کارهاى شایسته شامل فعالیتهایى است که داراى خصوصیات ذیل باشد:
نخست، این که افراد با انجام آن به حق و خداوند نزدیک شوند; به عبارت دیگر کار زمینهاى براى ایجاد ارتباط بین مخلوق و خالق گردد . در این مورد امام على علیه السلام مىفرماید: افضل العمل ما ارید به وجه الله; (27) برترین عمل آن است که به قصد نزدیکى به خدا انجام شود .
دوم، این که کارها منطبق و مبتنى بر موازین الهى و اسلامى باشد و شارع مقدس آن را براى سلامتى جامعه زیانآور ندانسته باشد . در این مورد على علیه السلام مىگوید: احسن الافعال ما وافق الحق; (28) نیکوترین کارها آن است که موافق با حق باشد .
سوم، کارى در جامعه شایسته است که انجام دادن آن آسیب و انحراف فردى و اجتماعى به همراه نداشته باشد; به عبارت دیگر نهتنها به فساد و انحراف در جامعه منجر نشود; بلکه انسان را از خطا و اشتباه مصون نگه دارد و زمینهاى براى انجام صالحات و نیکىها در فرد و جامعه گردد .
على علیه السلام فرمود: احسن الافعال الکف عن القبیح; (29) نیکوترین کار باز ایستادن از کار زشت است .
چهارم، از خصوصیات کارهاى شایسته آن است که علاوه بر دارا بودن ویژگىهاى مذکور نیت و قصد انجامدهنده، خیر و براى صلاح و آبادانى جامعه باشد; زیرا هدفدار (نیتدار) بودن کار و تلاش باعث مىشود که مسیر و فرایند کار مشخص باشد و فرد و به تبع آن جامعه دچار سرگردانى و انحراف نگردد . على علیه السلام فرمود:
لایکمل صالح العمل الا بصالح النیة; (30) شایستگى عمل کامل نمىگردد، مگر به شایستگى نیت .
پنجم، از مهمترین ویژگىهاى کارهاى شایسته آن است که مناسب و حلال باشد . دین اسلام چنین کارهایى را براى فرد و جامعه مفید دانسته و برخوردار از آثار دنیوى و اخروى مطلوبى شمرده است . على علیه السلام فرمود:
الحرفة مع العفة خیر من الغنى مع الفجور; (31) شغل همراه با پاکدامنى از ثروت فراوانى که با گناهان بهدست آید، بهتراست .
از این حدیث مىتوان استنباط کرد که کار و فعالیت نباید به گناه و ستم و ضایع شدن حقى از کسى منجر گردد .
8 . کارهاى ناشایست
کارهاى ناشایست و ناپسند مبتنى بر ویژگىهاى ذیل است:
نخست، از ویژگىهاى کارهاى ناپسند و ناشایست آن است که انجام آن براى انسان، شرمندگى به همراه داشته باشد على علیه السلام فرمود: احذر کل عمل یعمل به فى السر و یستحى منه فى العلانیة; (32) بپرهیز از هر کارى که در نهان انجام گیرد و در آشکار شرمندگى آورد .
از این حدیث این نکته استنباط مىگردد که آدمى باید از انجام دادن کارى که از علنى شدن آن شرم دارد، پرهیز کند .
کارى ناشایست است که وقتى از عامل آن سئوال شود، نهتنها فخر و مباهات نکند، بلکه احساس شرم و انکار نماید . امام على علیه السلام فرمود: احذر کل عمل اذا سئل عنه صاحبه، استحیى منه و انکره; (33) از هر عملى که وقتى از صاحبش پرسیده شود، از آن شرم نموده، انکارش کند، دورى کنید .
دوم، خصوصیت دیگر کارهاى ناشایست این است که براى فرد و جامعه مضر و زیان آور باشد و پیامدهاى ناگوارى به بار آورد . این گونه کارها اگر گسترش یابد به تدریج کل نظام اجتماعى را از حیات متعادل خود خارج مىکند .
9 . تقسیم کار
از عهد باستان متفکران به تقسیم کار توجه کردهاند . یکى از اندیشمندان اجتماعى که در مورد تقسیم کار اظهارنظر کرده است، افلاطون است . بر اساس عقیدهى وى وجود جامعهى طبقاتى الزامى است و علت نابرابرىهاى بین افراد تفاوت در استعدادهاى آنان است .
ارسطو شاگرد افلاطون اظهار داشته است که تقسیم کار براى حیات جامعه لازم است . وى افراد جوامع را به سه طبقه تقسیم مىکند که هریک کار و فعالیتخاصى را انجام مىدهند .
از نظر فارابى انسان موجودى اجتماعى است . انسانها بسیارى از نیازهاى خود را به تنهایى و بدون تقسیم کار نمىتوانند، برآورده سازند . تقسیم کار علت عمدهى پیدایش اجتماعات و جوامع است و در پرتو تقسیم کار، جوامع پیشرفت مىکنند .
از دیدگاه امام على علیه السلام انسان موجودى اجتماعى است و براى حیات و استمرار و ثبات جامعه لازم است که هر فرد متناسب با استعداد و توانایى و مهارت خویش به کارى مشغول باشد; زیرا بسیارى از احتیاجات و نیازهاى مردم از طریق تقسیم کار و کار جمعى و گروهى بهتر و سهلتر برطرف مىگردد .
امام على علیه السلام فرمود: یرجع اصحاب المهن الى مهنتهم، فینتفع الناس بهم کرجوع البناء الى بنائه، و النساج الى منسجه، و الخباز الى مخبزه; (34) صاحبان کسب و کار و پیشهوران به کارهاى خود باز مىگردند و مردم از تلاش آنان سود مىبرند: بنا به ساختن ساختمان و بافنده به بافندگى و نانوا به نانوایى روى مىآورد .
ابن خلدون همانند فارابى تقسیم کار را علت عمدهى پیدایش جوامع دانسته است . وى مىگوید:
تقسیم کار این آثار را به بار مىآورد:
1- باعث افزایش مهارت افراد مىگردد;
2- از اتلاف وقت و منابع مىکاهد;
3- سبب ابداع، نوآورى و اختراع مىشود .
از منظر امیرالمؤمنین على علیه السلام تقسیم کار آثار مفید و مناسبى در جامعه ایجاد مىکند که به شرح ذیل است:
1- همان طورى که اشاره شد، تقسیم کار سبب مىشود که بسیارى از احتیاجات و ضروریات زندگى افراد تامین گردد (35) .
2- با تخصصى شدن کارها و تقسیم کار زمینه براى موفقیت و شکوفایى افراد و جامعه فراهم مىگردد; در صورتى که اگر افراد به کارهاى گوناگون بپردازند، ممکن است نه تنها موفقیتى کسب نکنند; بلکه ضمن اتلاف منابع و امکانات و به هدر دادن وقت از کارایى لازم برخوردار نگردند .
امام على علیه السلام فرمود: من اوما الى متفاوت خذلته الحیل; (36) کسى که به کارهاى گوناگون بپردازد، خوار شده و پیروز نمىشود .
3- یکى از وجوه تقسیم کار در جوامع تفکیک کار بین زنان و مردان است که ترن والد (37) آن را «تقسیم کار اولیه» نامیده است .
حضرت على علیه السلام در زمینهى تقسیم کار به تفکیک کار بین زن و مرد توجه داشته، امور خانه را به عهدهى زن و کارهاى خارج از منزل را به عهدهى مرد مىداند . هم چنین معتقد است که باید کارهایى به زنان واگذار شود که با روحیه و جسم آنها انطباق و سازگارى داشته باشد .
امام على علیه السلام فرمود: لاتملک المراة من امرها ما جاوز نفسها، فان المراة ریحانة و لیستبقهرمانة; (38) کارى را که برتر از توانایى زن است، به او وا مگذار، که زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت کوش .
4- یکى از آثار تقسیم کار جلوگیرى از اتلاف وقت و منابع و انجام امور براساس مدیریت و برنامهریزى است . تقسیم کار به سرعت در فعالیتها و افزایش کارایى مىانجامد .
در این مورد على علیه السلام طى نامهاى به حضرت امام حسن علیه السلام مىفرماید:
اجعل لکل انسان من خدمک عملا تاخذه به، فانه احرى الایتوالکوا فى خدمتک; (39) کار هر کدام از خدمتکارانت را معین کن که او را در برابر آن کار مسئول بدانى . تقسیم درست کار سبب مىشود کارها را به یکدیگر وانگذارند و در خدمتسستى نکنند .
از این مطلب استنباط مىشود:
اولا تقسیم کار سبب مشخص شدن مسئولیتهاى افراد مىگردد و هر فرد به انجام کار بر اساس مسؤولیت و سمتخویش موظف است;
ثانیا تقسیم کار صحیح به بهبود امور و فعالیتها و افزایش تولید مىانجامد;
ثالثا تقسیم کار از سستى و تنبلى افراد در کارها جلوگیرى مىکند و وجدان کارى را افزایش مىدهد .
5- مطالب مذکور توجه امام على علیه السلام را به تقسیم کار در معناى کلى و در سطح جامعه نشان مىدهد . آن حضرت به تقسیم کار از نظر فردى و تاثیر آن بر زندگى خانوادگى و شخصى افراد نیز سفارش کرده است . مسلمان واقعى لازم است که ساعات شبانه روز زندگى خویش را به سه قسم طبقهبندى کند: یک قسم به عبادت و امور معنوى، قسمتى براى کار و فعالیت و کسب درآمد و قسمتى دیگر را براى استراحت و امور منزل .
امام على علیه السلام فرمود: للمؤمن ثلاث ساعات: فساعة یناجی فیها ربه، و ساعة یرم معاشه، و ساعة یخلی بین نفسه و بین لذتها فیما یحل و یجمل و لیس للعاقل ان یکون شاخصا الا فى ثلاث: مرمة لمعاش، او خطوة فى معاد، او لذة فى غیر محرم; (40)
مؤمن باید شبانه روز خود را به سه قسمت تقسیم کند: زمانى را براى نیایش و عبادت پروردگار و زمانى را براى تامین هزینهى زندگى، و زمانى را براى خود و لذتهایى که حلال و زیباست . خردمند را نشاید جز آن که در پى سه چیز برود: کسب حلال براى تامین زندگى، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذتهاى حلال .
مولاى متقیان سفارش مىکردند که کار و تلاش بر طبق برنامهریزى و روزانه صورت گیرد:
امض لک یوم عمله، فان لکل یوم ما فیه; (41) کار هر روز را در همان روز انجام ده; زیرا هر روزى، کار مخصوص به خود دارد .
10 . رابطهى طبقات و اقشار با تقسیم کار
امام على علیه السلام در عهدنامهى معروف خود به مالک اشتر به وجود طبقات و اقشار در جوامع انسانى اشاره مىکند . در این مورد مىفرماید:
امور مردم جز با سپاهیان استوار نگردد و پایدارى سپاهیان جز به خراج و مالیات رعیت انجام نمىشود . با آن براى جهاد با دشمن تقویت گردند و براى اصلاح امور خویش به آن تکیه کنند و نیازمندىهاى خود را برطرف سازند . سپس سپاهیان و مردم، جز با گروه سوم نمىتوانند پایدار باشند و آن قضات و کارگزاران دولت، و نویسندگان حکومتاند، که قراردادها و معاملات را استوار مىکنند و آنچه به سود مسلمانان است ، فراهم مىآورند و در کارهاى عمومى و خصوصى مورد اعتمادند و گروههاى یاد شده بدون بازرگانان و صاحبان صنایع نمىتوانند ، دوام بیاورند; زیرا آنان وسایل زندگى را فراهم مىآورند و در بازارها عرضه مىکنند و بسیارى از وسایل زندگى را با دست مىسازند که از توان دیگران خارج است . قشر دیگر، طبقهى پایین از نیازمندان و مستمنداناند که باید به آنها بخشش و یارى کرد . (42)
وجود نیازها و احتیاجات مختلف در طول زندگى افراد در جامعه ایجاب مىکند که طبقات و اقشار متعددى وجود داشته باشد تا بر اساس همکارى و تعاون نیازها برطرف شود . این تعاون و همکارى به گسترش «تقسیم کار» مىانجامد . هریک از انسانها بر اساس استعدادها، توانایىها، خصوصیات جسمانى و روحى و علائق به کارى مشغول مىگردند . طبقات و اقشار در تعارض و تضاد با یکدیگر نیستند; بلکه به تداوم و بقاى حیات اجتماعى و افزایش انسجام اجتماعى کمک مىکنند .
نیازهاى مختلف انسان از طرفى و عجز و ناتوانى آدمى در برآوردن همهى آنها از طرف دیگر، همکارى مشترک انسانها را موجب مىشود و عوامل مختلف مانند استعدادهاى مختلف انسانها تقسیم کار را ایجاب مىکند و تقسیم کار به تشکیل طبقات اجتماعى مىانجامد و از رهگذر آن، نیازهاى انسان بر طرف و جامعههاى انسانى از نابودى حفظ مىگردد . (43)
على علیه السلام معتقد است که علاوه بر تقسیم کار در جامعه، انجام کارها و فعالیتها و تولیدات زمانى مىتواند به طور مطلوب انجام شود که امنیت نسبى در جامعه به وجود آید و خلافکاران و اوباش در جامعه توانایى انجام اعمال خلاف را نداشته باشند .
11 . بیکارى و کم کارى
بیکارى در طول ادوار تاریخ بشر به اشکال گوناگون وجود داشته است . در قرن معاصر نیز یکى از پدیدهها و مسائل بسیارى از کشورها به ویژه کشورهاى در حال توسعه بیکارى و کم کارى است .
در دورهى زندگى حضرت على علیه السلام و صدر اسلام گرچه پدیدهى مذکور متداول و حاد نبوده، ولى ایشان به این امر توجه کرده است . آن حضرت فرمود:
آفة العمل البطالة; (44) آفت عمل بیکارى است (یعنى هرکه عادت به آن کرد هرگز کار نمىکند یا اگر کار کند، ناقص انجام مىدهد) .
باز فرمود: من اطاع التوانى ضیع الحقوق; (45) کسى که تنبلى و سستى پیشه کند، حقوق خویش و دیگران را ضایع مىکند .
بیکارى تحت تاثیر عوامل اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در جامعه افزایش مىیابد . این عوامل عبارتند از: فقر، کمبود سرمایه و اندک بودن سرمایهگذارى در بخشهاى مختلف اقتصادى، فقدان آموزش، نبودن فرهنگ کار، فقدان تقاضا براى تولید کالاها، سستى و تنبلى افراد، فقدان مشارکت اجتماعى و . . .
گسترش بیکارى و کمکارى به تدریج آسیبها و مشکلات اقتصادى و اجتماعى دیگرى را به همراه دارد که برخى از آنها عبارتند از: افزایش فقر و تهیدستى، گسترش انحرافاتى نظیر اعتیاد، فساد، تبعیض، تکدىگرى و جز اینها .
على علیه السلام از کسالت و تنبلى دورى مىجست و مرد عمل و کار بود و مردم را به کار و کوشش دعوت مىکرد و آنها را از بىحوصلگى و تنآسایى که موجب فقر و تهیدستى است، بر حذر مىداشت . (46)
آن حضرت مىفرمود: هرگاه کسالت و ناتوانى با هم همراه شدند، از آنها فقر و تهیدستى متولد مىشود . (47)
یکى از سفارشهاى مولاى متقیان به مردم کار کردن در زمان جوانى و میانسالى و قبل از پیرى و کهولت است; زیرا عمر انسان کوتاه و دوران جوانى و تحرک و فعالیت محدود است; لذا بایستى در دوران جوانى و میانسالى به کار و کوشش صحیح و شایسته پرداخت تا در دنیاى فانى توشهاى براى آخرت فراهم آید .
امیرالمؤمنین علیه السلام در این مورد مىفرماید: پیش از کشیدن بار سنگین حیات در سالیان پایانى زندگى و ورود به دار مشاهدهى نتایج عمر و قبل از دست دادن همهى مشاعر و نیروهاى خود ، کار و تکاپو کنید . (48)
اى که دستت مىرسد کارى بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
سال دیگر را چه مىداند حیات
با کجا رفت آن که با ما بود یار
دیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد گشتن و خاکش غبار (49)
12 . نظارت در کار
یکى از امور مهم، نظارت و کنترل بر کارها و فعالیتها است . اگر نظارت بر کار بهنحو مطلوب صورت گیرد ، کاهش آسیبها و افزایش کارایىهاى کارکنان ، مدیران و زمامداران و نهایتا رشد و رونق اقتصادى و اجتماعى را به دنبال مىآورد .
نظارت در کار اقشار مختلف، مهم تلقى مىشود; اما به نظر مىرسد که نظارت بر فعالیتها و کارهاى دو قشر بازرگانان و مدیران (زمامداران) ضرورىتر است .
چنان که حضرت على علیه السلام مىفرماید: اى گروه بازرگانان از خدا بترسید، به خریداران نزدیک شوید، با بردبارى و حوصله خود را از سوگند خوردن دور کنید و از دروغ بپرهیزید و از ستم بر کنار باشید و ستمدیدگان را یارى کنید و پیمانه و ترازو را به صلاح آورید ، در کار مردم تقلب نکنید و در روى زمین فساد برپا ننمایید و تبهکارانه زندگى نکنید . (50)
در مورد مدیران امام على علیه السلام مىفرماید:
به سبب مالیات، لباس تابستانى و زمستانى مردم و رزقى را که مىخورند نفروشید و چهارپایى را که با آن به کار مشغولاند، از دستشان نگیرید و بر احدى به جهتیک درهم تازیانه مزنید و روى دوپایش نگه ندارید . هیچچیز از اثاث زندگى آنان را به فروش نرسانید; زیرا برنامههاى ما آن است که با گذشت و اغماض از مردم مالیات بگیریم و توجه تو به آبادانى زمین بیشتر از جمعآورى مالیات باشد . (51)
على علیه السلام هر روز خود به بازار کوفه مىرفت و از وضع خریداران و فروشندگان تحقیق مىکرد .
13 . نتیجهگیرى
بر اساس مطالب و مباحث پیشگفته در مورد کار و تلاش ، نتایج بهدست آمده، به شرح ذیل است:
1- در اندیشه و سیرهى حضرت على علیه السلام کار و تلاش از مباحث مهم محسوب مىشود . یکى از حقوق اولیهى مردم آن است که همه حق دارند، شاغل باشند و در برابر کار و کوشش خود مزد و پاداش مناسب دریافت کنند;
2- حضرت على علیه السلام در طول عمر خویش علاوه بر حمایت از اسلام و امامتبه کارهاى زراعت و باغبانى مىپرداخت و درآمد آن را صرف امور مسلمانان بهویژه محرومان و یتیمان مىکرد;
3- یکى از وجوه تمایز و برترى برخى انسانها بر بعضى دیگر، کار و تلاش است; زیرا کارها آثار دنیوى و اخروى به همراه دارد;
4- ملاکها و معیارهاى مهم در انتخاب شغل و کار عبارتند از: کار توام با آگاهى (آگاهى و شناخت نسبتبه کار)، اخلاص در کارها (هدفدار بودن) ;
5- با ایجاد تنوع و نوآورى در محیط کار مىتوان از ملامت و خستگى جلوگیرى کرد;
6- کار آزادانه عبارت است از کارى که بر علاقه، استعداد مبتنى باشد و به رشد شخصیت فرد منجر شود;
7- ویژگىهاى کار غیرآزادانه (اجبارى) و موافق علاقه و رضایت انسانها نبودن عبارت است از: جلوگیرى از رشد و شکوفایى استعدادهاى افراد، توهین به آزادى انسان، ممانعت از رشد و نوآورى و ابداع;
8- کارهاى شایسته داراى این ویژگىهاست: نزدیکسازى انسان به سوى حق و خداوند ، منطبق بودن با موازین الهى و اسلامى ، مضر نبودن براى جامعه ، منجر نشدن کار به آسیب و انحراف فردى و اجتماعى ، انجام دادن کار با هدف صلاح و آبادانى جامعه، حلال بودن کار از نظر شرع;
9- کارهاى ناشایست فعالیتهایى است که انجام دادن آن براى عامل، شرمندگى به همراه داشته باشد; هم چنین براى جامعه آثار و پیامدهاى ناگوار ایجاد نماید;
10- تقسیم کار نقش مؤثر در استمرار ، بقا و تعادل جامعه دارد;
11- آثار تقسیم کار عبارت است از: تامین احتیاجات و نیازهاى زندگى فردى و اجتماعى، هموار شدن زمینههاى موفقیت و شکوفایى فردى و شخصى و اجتماعى، همراهى با طبیعت متفاوت زنان و مردان، کاستن از اتلاف زمان و منابع;
12- تقسیم کار در رشد استعدادها و توانایىها و رفع نیازهاى فردى و اجتماعى نقش مؤثر دارد;
13- تداوم بیکارى و کمکارى به سستى و تنبلى افراد جامعه مىانجامد و پیامدهاى سوء آن افزایش فقر و تهیدستى است;
14- نظارت در کارها و فعالیتها در جامعه مهم تلقى مىشود و لازم است نظارت و کنترل در کارها و مشاغل بیشتر مورد توجه قرار گیرد .
منابع
نظرات کاربران ()
منابع
پی نوشت ها :
1. Pollexfen
2) میک، رونالد، پژوهشى در نظریهى ارزش - کار، ترجمهى م . سوداگر، تهران، پازند، 1358، ص22
3) توسلى، غلامعباس، جامعهشناسى کار و شغل، تهران، سمت، چاپ اول، 1375، ص9
4) همان، ص 10
5) نهجالبلاغه، ترجمهى محمد دشتى، قم، انتشارات مشرقین، چ5، 1379، صص 447 و 464 خطبهى 230/9 .
6. cast
7) اقتباس از کتاب کار و حقوق کارگر، تالیف شریف قریشى، ترجمهى ادیب لارى و محصل یزدى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366، صص 6و5
8) جرداق، جر، امام على علیه السلام صداى عدالت انسانى، ج1، ترجمهى سیدهادى خسرو شاهى، قم، نشر خرم، چ3، 1376، ص172
9) همان، ص172 .
10) برقعى قمى، سیدعلى اکبر، جلوهى حق در سیرت مولاى متقیان امیرمؤمنان على بن ابىطالب علیه السلام، تهران، انتشارات حافظ، (بىتا)، ص 55
11) قریشى، شریف، کار و حقوق کارگر، 1366، ص6
12) جرداق، پیشین، ص 235
13. Adams
14. Froid
15) شفیعآبادى، عبدالله، راهنمایى و مشاورهى شغلى و حرفهاى، تهران، انتشارات رشد، 1372، ص93
16) نهج البلاغه، پیشین، صص285- 284، خطبه 154/6
17) غرر الحکم، ج2، سیدحسین شیخالاسلامى، قم، انصاریان، (بىتا)، ص 1043
18) همان، ج2، ص 1046
19) همان، ص 1048
20) نهج البلاغه، پیشین، صص 737 و 736، حکمت 436 ، حکمت 444
21) سازمان امور ادارى و استخدامى کشور، پیامهاى ادارى از نهجالبلاغه، تهران، چ1، 1375، ص55
22. Alienation
23) جرداق، پیشین، ج1، صص 236 و 235
24) نهج البلاغه، پیشین، حکمت 122 و پیامهاى ادارى از نهجالبلاغه، پیشین، ص 53
25) سوره کهف، آیه 107
26) سوره بنىاسرائیل (اسراء) آیه 9
27) غررالحکم، پیشین، ج2، ص 1038
28) همان، ص1039
29) همان، ص 1039
30) همان، ص1055
31) نهج البلاغه، پیشین، صص533 و 532، نامه 31/91
32) همان، نهج البلاغه، نامه 69 و پیامهاى ادارى از نهجالبلاغه، ص 30
33) غررالحکم، پیشین، ص1036
34) نهج البلاغه، پیشین، حکمت 199/2 و3
35) نهج البلاغه، حکمت 199/2 و3
36) نهجالبلاغه، پیشین، صص 727و 726، حکمت 403
37. Thurnwald
38) همان، صص537- و 536، نامه 31/118
39) همان، صص537- 536، نامه 31/119
40) همان، صص725- 724، حکمت 390
41) همان، صص585- 584، نامه 53/115
42) همان، ص573، نامه 53/8
43) برزگر کلیشمى، ولى الله، جامعه از دیدگاه نهجالبلاغه، سازمان تبلیغات اسلامى، چ1، 1372 .
44) غررالحکم، پیشین، ج2، ص 1043
45) موسوى خراسانى، سیدحسن، «جوان» ، قم، دار اهل البیت، 1378، ص11، به نقل از بحارالانوار، ج73، ص160
46) راشدى، لطیف، فرزند کعبه، تهران، نشر سبحان، چ1، 1376، صص 166- 165
47) همان، ص 166 به نقل از وسایل الشیعه، چ قدیم، ج2، ص24
48) جعفرى، محمدتقى، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج13، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1362، ص246
49) سعدى
50) جرداق، پیشین، ج2، ص239
51) همان، ص340
نویسنده:اصغر محمدى
منبع:گنجینه معرفت
نظرات کاربران ()
احادیثی از حضرت علی (ع) در رابطه با همت
امام علی(ع):
الشرف بالهمم العالیه لا بالرمم البالیه؛
شرافت به همت های بلند است نه به استخوان های پوسیده.
امام علی(ع):
الفعل الجمیل ینبی عن علو الهمه؛
کردار زیبا از بلندی همت خبر می دهد.
امام علی(ع):
الطاعه همه الأکیاس، المعصیه همه الأرجاس؛
فرمانبری از خداوند همت زیرکان است. نا فرمانی از خدا همت پلیدان است.
امام علی(ع):
أشرف الهمم رعایه الذمام؛
شریف ترین همت ها نگهداری حق و حرمت ها و رعایت عهد و پیمان هاست.
امام علی(ع):
الکف عما فی أیدی الناس عفه و کبر همه؛
طمع نداشتن به آنچه در نزد مردم است، (نشان) عزت نفس و بلند همتی است.
امام علی(ع):
من شرف الهمه لزوم القناعه؛
پایبندی به قناعت، از والایی همت است.
امام علی(ع):
اقصر همتک علیما یلزمک و لا تخض فیما لا یعنیک؛
همت خود را صرف چیزهایی کن که به آن نیاز داری و آنچه را به کار تو نمی آید پی گیری مکن.
امام علی(ع):
نعوذ بالله من المطامع الدنیه و الهمم الغیر المرضیه؛
به خدا پناه می بریم از مطامع پست و همت ها و خواسته های ناپسند.
امام علی(ع):
إن سمت همتک لإصلاح الناس فابدأ بنفسک، فإن تعاطیک صلاح غیرک و انت فاسد أکبر العیب؛
اگر همت والای اصلاح مردم را در سرداری، از خودت آغاز کن، زیرا پرداختن تو به اصلاح دیگران، در حالی که خود فاسد باشی بزرگترین عیب است.
امام علی(ع):
ما أبعد الخیر ممن همته بطنه و فرجه؛
چه دور است خیر و خوبی از کسی که هم و غمش شکم و شرمگاه اوست.
نظرات کاربران ()
پیام نوروزى مقام معظم رهبری به مناسبت آغاز سال 1389
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
«یا مقلّب القلوب و الأبصار. یا مدبّر اللّیل و النّهار»؛ اى دگرگونکنندهى دلها و دیدها! اى ساماندهندهى به روز و شب! «یا محوّل الحول و الأحوال»؛ اى گردانندهى سالها و دلها و حالها! «حوّل حالنا الى احسن الحال»؛ حالِ ما را به بهترین حالها تبدیل فرما .
تبریک عرض میکنم عید سعید نوروز و آغاز سال نو را - که آغاز بهار و سرزندگى طبیعت است - به همهى هممیهنان عزیز که در سراسر کشور پهناور عزیز ما زندگى میکنند، و همچنین به همهى ایرانیانى که در هر نقطهاى از جهان هستند و چشم امید و انتظار به کشور عزیزشان دوختهاند؛ بخصوص به جوانان و مردان و زنانِ ازجانگذشتهاى که براى هدفهاى عالى انقلاب و کشور فداکارىهاى بزرگى را انجام دادند؛ از جانِ خودشان مایه گذاشتند و جوانان خود را تقدیم انقلاب و سربلندى کشور کردند؛ به خانوادههاى عزیز شهیدان، به جانبازان و خانوادههاى فداکار آنها و به همهى ایثارگران و کسانى که براى سربلندى کشور تلاش میکنند و کار انجام میدهند. و درود و سلام میفرستم به روح مطهر امام بزرگوارمان که سلسلهجنبان این حرکت عظیم مردمى و مایهى پیشرفت و اعتلاى کشور بزرگ اسلامى ایران بودهاند.
عید نوروز، آغاز رویش است. این رویش همچنان که در طبیعت محسوس است، میتواند در دلهاى ما و جانهاى ما و حرکت رو به پیشرفت ما نیز خود را مجسم و نمایان کند. نگاهى بیندازیم به سال 88 که اکنون به پایان آن رسیدهایم. اگر بنا باشد سال 88 در یک جمله تعریف شود، به نظر من عبارت است از: سال ملت ایران، سال عظمت و پیروزى این ملت بزرگ، سال حضور تاریخى و اثرگذار این ملت در عرصههائى که به سرنوشت انقلاب بزرگمان و به سرنوشت کشورمان بستگى داشت و منتهى میشد.
در آغاز سال 88 مردم با حضور بىسابقهى خود انتخاباتى را ساماندهى کردند که در تاریخ انقلاب ما - و البته در تاریخ طولانى کشور ما - سابقه نداشت و یک نقطهى برجسته و اوج به حساب مىآمد. در طول ماههاى بعد از انتخابات هم مردم در امتحانى بزرگ، در حرکتى عظیم و سرنوشتساز، حضور خود، ارادهى خود، ایستادگى خود، عزم ملى خود و بصیرت خود را نشان دادند.
تفسیر کوتاهى که از حوادث بعد از انتخابات در طول چند ماه میشود ارائه کرد، عبارت از این است که دشمنان کشور و دشمنان نظام جمهورى اسلامى بعد از گذشت سى سال، همهى تلاش خود و توان خود و نیروهاى خود را متمرکز کردهاند براى اینکه بتوانند این انقلاب را از درون شکست بدهند. ملت در مقابل این توطئهى بزرگ، این حرکت خصمانه، با آگاهى و بصیرت و عزم و ایستادگىِ بىنظیرى توانست دشمن را به شکست بکشاند. تجربهاى که در این هشت ماه بعد از انتخابات تا بیست و دوم بهمن بر این ملت و بر این کشور گذشت، تجربهاى پر از درس، پر از عبرت و حقیقتاً مایهى سربلندى ملت ایران است.
در سال 88 ملت خوش درخشید؛ مسئولین هم تلاشهاى ارزنده و بزرگى را انجام دادند. این تلاشها در حد خود، تلاشهاى باارزشى است؛ موجب تقدیر است. بر همهى ناظران منصف فرض است که از این تلاشها، از این زحمات و کار و کوششى که براى عمران و آبادانى و پیشرفت کشور در عرصههاى مختلف انجام گرفت، قدردانى کنند. در عرصهى علمى، در عرصهى صنعتى، در فعالیتهاى اجتماعى، در سیاست خارجى، در بخشهاى مختلف، مسئولین کشور کارهاى بزرگى را انجام دادهاند. خداوند به همهى آنها اجر عنایت کند و توفیق پیشرفت مرحمت بفرماید.
آنچه که از ملاحظهى وضعیت موجود کشور و ظرفیتهاى عظیمى که در دل این کشور و ملت بزرگ نهفته است، میشود به دست آورد، این است که آنچه ما انجام دادهایم، آنچه مسئولین و مردم انجام دادهاند، در مقابل آنچه که ظرفیت عظیم این کشور براى پیشرفت و رسیدن به عدالت است، کار بزرگى نیست. باید تلاشها را بیش از آنچه که در گذشته انجام دادهایم، همه انجام بدهند و خود را موظف بدانند.
در این دعائى که در آغاز هر سال، در هنگام تحویل، همه میخوانیم، این فِقره جالب توجه است که میفرماید: «حوّل حالنا الى احسن الحال». نمیفرماید ما را به روز نیکى، حال نیکى برسان؛ به پروردگار عرض میکند ما را به بهترین حالها، به بهترین روزها، به بهترین وضعیتها برسان. همت والاى انسان مسلمان همین است که در همهى عرصهها به بهترینها دست پیدا کند.
امسال براى اینکه ما بتوانیم آنچه را که در این دعاى شریف به ما تعلیم داده شده است و وظیفهى ماست، انجام بدهیم، براى اینکه بتوانیم بر طبق اقتضائات کشور و ظرفیتهاى کشور حرکت کنیم، احتیاج داریم به اینکه همت خودمان را چند برابر کنیم؛ کار را متراکمتر و پرتلاشتر کنیم. من امسال را به عنوان سال «همت مضاعف و کار مضاعف» نامگذارى میکنم. به امید اینکه در بخشهاى مختلف، بخشهاى اقتصادى، بخشهاى فرهنگى، بخشهاى سیاسى، بخشهاى عمرانى، بخشهاى اجتماعى، در همهى عرصهها، مسئولین کشور به همراه مردم عزیزمان بتوانند با گامهاى بلندتر، با همت بلندتر، با کار بیشتر و متراکمتر، راههاى نرفتهاى را بپیمایند و به هدفهاى بزرگ خود انشاءاللَّه نزدیکتر شوند. ما به این همت مضاعف نیازمندیم. کشور به این کار مضاعف نیازمند است.
باید به خداى متعال توکل کنیم؛ از خداى متعال استمداد کنیم و بدانیم که زمینه براى کار، زیاد است. دشمنان، دشمن علم و ایمان جامعهى ما هستند. علم و ایمان را به صورت مضاعف در میان خودمان باید تقویت کنیم. انشاءاللَّه راهها هموار خواهد شد؛ موانع، کوچک خواهد شد و کمک الهى و نصرت الهى، ملت ما و کشور ما و مسئولین ما را همراه و زیر سایهى خود خواهد داشت.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
نظرات کاربران ()
سایت جدیدمشرط مدیریت بر دیگرانعملیات روانی در فاطمیهجزئیاتی از پشت پرده راه اندازی یک تلویزیون اپوزیسیونهجدهم فروردین سالروز شهادت رحمان شرفخانییک هموطن مسیحی در مناطق عملیاتی مسلمان شدراهکار رهبرانقلاب برای مساله حجابجهاد اقتصادی از دیدگاه مقام معظم رهبری از سال 1370بازی تب (تحلیل و بررسی بازیهای رایانه ای و ویدئویی)نشانه نفاق (برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری)اتاق اسرارآمیزعید نوروز در میان مسلمانان، روز رجوع به خود و تقرب به خداستپنجاه توصیه از پیامبر اعظم(ص) - بخش دومپنجاه توصیه از پیامبر اعظم(ص)آموزش قرآن در امامزادگان؛ گام سازمان اوقاف در تربیت قرآنی کودکان[همه عناوین(184)][عناوین آرشیوشده]
این وب سایت از نگاه شخصی بوده وهیچ ارتباطی به جایگاه حقوقی بنده ندارد