سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است... مقام معظم رهبری . . .

به زبان شمع سخن می‏گفت

 

 همان‏سان که شمع‏ها در دل تاریکی می‏سوزند و قطره قطره آب می‏شوند و اشک‏های سوزان خویش را جاری می‏سازند، فاطمه می‏سوخت و ذرّه ذرّه رو به خاموشی می‏رفت.

اکنون، فاطمه با سکوت فریاد می‏کرد. او همانند «مریم» روزه‏ی سکوت را برگزید. علی دریافته بود که هنگامه‏ی رحلت نزدیک است و خانه‏ای که با شاخه‏های نخل در «بقیع» برافراشته بود، اینک پناهگاه فاطمه است: خانه‏ی اندوه و رنج. آن خانه به چشم خویش می‏دید که شمع در حال افسردن است و ستاره در حال کوچیدن و آفتاب در حال افول؛ آفتابی که گرما و روشنایی و امید را در همه سو می‏پراکنْد.   

آری، فاطمه به سکوت پناه برد و آنان که از گریه‏های او گلایه داشتند،

دیگر صدای ناله‏ای را که از ژرفای قلبی شکسته بر می‏خاست نشنیدند.

هیچ‏کس نوای برآمده از دل او را نمی‏شنید، مگر آن که گذارش به «بقیع» می‏افتاد.

آن گونه که ستارگان پشت ابرهای تیره پنهان می‏شوند، فاطمه از دیدگان پنهان شد. پنهان شد تا همانند پروانه‏ای به جستجوی خورشید رود؛ به جستجوی بهارِ پشت سر که بادهای پاییزی آن را آشفته بودند.

فاطمه پنهان گشت. اینک هیچ‏کس نوایش را نمی‏شنید. در حجره‏ای از شاخه‏ی خرما که بازندگانی دنیا بیگانه بود، خلوتی داشت: فرشتگان حیات زمینی را نمی‏خواهند؛ بانوان بهشتی زندگی در جهان خاکی را نمی‏پسندند؛ آنها که آسمان را جسته‏اند تاب و توان انتظار ندارند.

آری؛ پیامبران هم آنگاه که می‏بینند برای اندرزهاشان گوش شنوایی نیست، به زبان سکوت سخن می‏گویند.

در «خانه‏ی اندوه»- بیت الاحزان- فاطمه همانند شمعی بر افروخته می‏سوخت وجان خویشتن را به شعله می‏کشید تا نور و گرما را به همه جا بپراکند. فاطمه به زبان شمع سخن می‏گفت؛ زبانی که جز پروانگان نورآشنا، توان تکلّم به آن را ندارند. به این سان، فاطمه با سکوت فریاد می‏کرد:

- با طنین ناله‏ی خویش، شما را فرامی‏خوانم... انقلاب من در اندوه من فروپیچیده است... و اعتراضم در اشک‏هایم نهفته است. این است زبانی که من بر آن چیره‏ام. امید که شما این زبان را بفهمید... پروردگارا! اینان به من ستم کرده‏اند. مرا از چنگشان آزاد ساز!

و شمع، سراپا آب شد و جان خود را به آتش کشید، تا آن دم که جز

حلقه‏های نور چیزی از آن باقی نماند. اکنون هنگام خاموشی‏اش فرامی‏رسید. چهره‏اش به ماهی همانند بود که شب زنده‏داری یک شامگاه دراز زمستانی، رخسارش را زرد کرده باشد. صدایش از فرودست برمی‏آمد، همگام با موج اندوه. اشک‏هایش به سان بارانی که از آسمانی پرخشم فرومی‏بارد، سیل‏انگیز بود.

«اسماء» بستر بانوی خویش، این بانوی هر زن در هر جای تاریخ، را گسترد. آن پیکر نحیف دیگر نمی‏توانست روحی چنان بزرگ را تاب بیاورد؛ روحی که می‏خواست تا بی‏نهایت بال بگشاید.

دو شیخ آمدند تا از او دیدار کنند؛ دو شیخ که ترس بر جانشان چیره شده بود. آنان فاطمه را به خشم آورده بودند و اینک خشنودی‏اش را جستجو می‏کردند؛ خشنودی آسمان و زمین و تاریخ را. و این را پیشتر محمّد گفته بود. امّا آن دو کجا و خشنودی فاطمه کجا؟ آنچه آن دو کرده بودند، فاطمه را یکپارچه خشم ساخته بود.

«عمر» به «علی» گفت:

- ای «ابوالحسن»! «ابوبکر» پیری است نازکدل و هموست که با رسول خدا در غار همراه بوده است. پیش از این نیز نزد فاطمه آمده‏ایم، امّا او ما را نپذیرفته است. تو پا در میان بگذار و از او بخواه که ما را بپذیرد.

«ابوحفصه» چه می‏گوید؟ این دو با خود چه می‏اندیشند؟

علی برخاست و نزد فاطمه رفت و اجازه خواست:

- ای دختر رسول خدا! این دو مرد کارها کرده‏اند که تو خود دیده‏ای و می‏دانی. تا کنون، آن دو چند بار آمده‏اند و تو آنها را نپذیرفته‏ای. اینک نزد من آمده‏اند تا از تو رخصت طلبم.

- به خدا سوگند! تا آن دَم که پدرم را دیدار کنم، با آن دو سخن نمی‏گویم.

- ای دختر محمّد! من به آن دو وعده دادم که از تو رخصت طلبم.

- اکنون که به آنان وعده داده‏ای، با تو مخالفت نمی‏کنم.

ابوبکر شعله‏ی امید را در قلب خویش احساس کرد و سپاسگزارانه به دوست خود نگریست.

- سلام بر تو ای دختر رسول خدا!

-....

- ما آمده‏ایم تا از تو پوزش بخواهیم و اقرار می‏کنیم که بد کرده‏ایم.

-....

- از ما خشنود باش؛ خداوند از تو خشنود باد!

-....

- چهره‏ی خویش را از ما بر متاب! ما امیدواریم که پروردگارمان از ما درگذرد.

فاطمه واپسین سخن خود را بر زبان راند:

- اگر گفتارتان صادقانه است، به این پرسش من پاسخ دهید!

- بپرس ای دختر رسول خدا!

- شما را به خدا سوگند! آیا از پدر من شنیده بودید که: «فاطمه پاره‏ی پیکر من است و هرکه او را بیازارد مرا آزرده است.»؟

- آری، چنین است.

«زهرا» دستان خویش را به سوی دادگاه فرازین واگشاد:

- خداوندا! گواه باش که این دو مرا آزرده‏اند. و من نزد تو از آنها

شکایت می‏کنم.

ابوبکر از جای جهید. آرزوکرد زمین دهان باز کند واو را درخود فروبَرَد:

- وای بر من! وای بر من! کاش هرگز تو را به دوستی بر نمی‏گزیدم. تو مرا پس از دریافتن ذکر، گمراه کردی.

دوستش با درشتخویی و سختدلی پاسخ داد:

ادامه مطلب (قسمت دوم)



نظرات کاربران ()



سایت جدیدم
شرط مدیریت بر دیگران
عملیات روانی در فاطمیه
جزئیاتی از پشت پرده راه اندازی یک تلویزیون اپوزیسیون
هجدهم فروردین سالروز شهادت رحمان شرفخانی
یک هموطن مسیحی در مناطق عملیاتی مسلمان شد
راهکار رهبرانقلاب برای مساله حجاب
جهاد اقتصادی از دیدگاه مقام معظم رهبری از سال 1370
بازی تب (تحلیل و بررسی بازیهای رایانه ای و ویدئویی)
نشانه نفاق (برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری)
اتاق اسرارآمیز
عید نوروز در میان مسلمانان، روز رجوع به خود و تقرب به خداست
پنجاه توصیه از پیامبر اعظم(ص) - بخش دوم
پنجاه توصیه از پیامبر اعظم(ص)
آموزش قرآن در امامزادگان؛ گام سازمان اوقاف در تربیت قرآنی کودکان
[همه عناوین(184)][عناوین آرشیوشده]
یکشنبه 103/9/4


برگزیده ها
عکس شهید شرفخانی [120]
*تشکیل حکومت قرآنی منتج شود [5]
*غفلت از میراث معنوی ایران زمین [1]
*جشن وقف کتاب [4]
*مباحث تربیتی با کمک آیات مرتبط قرآنی به نوجوانان [13]
*بزرگترین ستم به فرهنگ وقف در دوران پهلوی [3]
*آغاز وقف کتاب از مساجد [1]
*با وقف یک نسخه قرآن می توان توطئه را خنثی کرد [3]
* با موقوفه خواری مبارزه می کنیم [1]
*مردم به جای وقف به صدقات روزانه روی آورده اند [2]
*وقف را به عنوان یک تکنیک مالی ثبت [2]
*اعطای جوایز به 35 هزار نفر [3]
*حضور پرشور جوانان در عرصه های قرآنی [1]
*حامیان فتنه در شورای شهر تهران؟ [27]
* ویژه نامه بعثت خون
[آرشیو(104)]

بریده ها
.
.
.
.
.
.
.
*فـتـنــه مــشــایـــی
*همت مضاعف،کار مضاعف
*آیت الله مکارم:اطاعت از حکم حکومتی بر مراجع هم واجب است
*ویژه نامه 6 تیر( ترور مقام معظم رهبری)
*تأملی در دعای ماه رجب
*احادیث منتخب رهبر معظم انقلاب در درس خارج
*(عکس) همت مضاعف کار مضاعف
*روز طبیعت و چنگال خرافه
* آرایش جنگی بگیرید رفقا!
* مناظره عقل و عشق
* خدا را بنگرید که چه مى کند
* بیماری های قلب ( عکس)
* جشن بگیرید چون مسلمان زندگی می کنید
* تعجب کردم
- ویژگی های آیت الله العظمی بهجت
- من امانتی از جانب خدایم
- نکات اخلاقی از زبان رسول اکرم(ص)
- دل همه مان را آتش زد
- دستور توفیق تهجد وگشایش کار
- توصیه های اخلاقی حضرت آیت الله سید علی قاضی (ره)1
- گاوصندوق
*حل مشکل علمی توسط امام زمان(عج)
* خواهان ملاقات دوست
* پوشش بهتر2
* پوشش بهتر1
* کلیپ های دفاع مقدس
* عکس شهید حاجی قلی زاده (دادستان خوی)
* پای صحبتهای یک خواننده
.
*خواهان ملاقات دوست
.
*سوالات بی پاسخ از میر حسین موسوی
.
*لذت و افتخار میرحسین موسوی !
.
*دو سوال خاتمی از مراجع عظام تقلید
.
*تاملى در مسئله دعا 1
.
*تاملی در مساله دعا 2
.
*فضیل، از راهزنی تا زاهدی
.
*خانم‏هاى بى‏حجاب ایرانى
.
*اهمیت حجاب از زبان حضرت زهرا
.
*سیاست یهودی سازی
.
*خاطرات یوسفعلی میرشکاک
.
*27دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم (1)
.
*27دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم (2)
.
وصیت نامه خواندنی

بخش های جنبی سایت
* نکات اخلاقی وعرفانی
* خاطراتی از شهدا
* حدیث ناب
* چند دستورالعمل اخلاقى از حضرت آیت الله العظمى بهجت
*اصل کفر و ریشه آن
سیره بزرگان
*روزه‌داران نمونه
* وصیت نامه شهید رحمان شرفخانی

به زبان شمع سخن می‏گفت - سرمشق  /  وب نوشت احمد شرفخانی

سایتها و وبلاگها
- پایگاه اینترنتی حمید رسایی
- خبرگزاری فارس
- وبلاگ شخصی طالبی نیا
- خاطرات شهدا
- رجا نیوز
- بچه های قلم



@ پست الکترونیک



- کل بازدیدها:383107 بازدید
- امروز :61بازدید
- دیروز :145بازدید