« سلامت دید »، در گرو « سلامت نفس » است. آنچه سبب مىشود هر چیز و هر کس و هر کار و حادثه را، همان طور که هست، ببینیم و بشناسیم و عوضى نبینیم و اشتباهى نشناسیم، «سلامت نفس» است. اگر « دستگاه شناخت »، دستکارى شود، همه معادلات به هم مىخورد و دیگر نمىتوان به دید، شناخت، قضاوت و بینش خود، «اعتماد» کرد.اگر از هواى نفس، رها شویم و اگر به انصاف و گرایش به حق، آراسته باشیم و بالاخره اگر «معیارگرا» شویم، مىتوان مطمئن بود که آنچه را خوب مىبینیم، واقعاً «خوب» است و آنچه را «زشت» مىشماریم، ناپسند! شیاطین، پیوسته در صدد دستکارى در دید و شناخت ما هستند!آنچه درقرآن کریم، عملِ تزیین را به شیطان نسبت مىدهد، گوشهاى از همین بازى ابلیسى است؛ یعنى مىکوشد تا ما را کور کند یا بد را در چشم ما، خوب جلوه دهد.اگر خداى نکرده، دچار این آفت شدیم، طبیعى است که « معروف را منکر بدانیم و منکر را معروف بشناسیم.وقتى آیینه دیدمان مخدوش شد، در انتخاب حق از ناحق دچار مشکل می شویم .به عنوان مثال حمایت از سازماننامشروع مجاهدین ،عمل به قانون جلوه می کند .حذف گشت ارشاد ،دفاع از آزادی می شود.جمع کردن گروه های هتاک به ارزشهای انقلاب واسلام به عنوان حامی برای انتخابات ، به عنوان فراجناحی دیده می شود.
خوب، اگر عینکِ معروف شناس و منکر یاب را از ما بگیرند و در جبهه شناخت خلع سلاح شویم، شکست ما در مقابل وسوسههاى حزبی وگروهی اگر دستگاه شناختى ما نقص فنى پیدا کند، از انصاف هم دور مىشویم؛ یعنى آنچه را که شعارهای انقلابی است وحرکت عدالتخاهانه است بخاطر رای انتخاباتیراستى... اگر معروف، منکر دانسته شود و منکر، معروف به حساب آید، تصور کنید سیماى وحشتناکى، براى جامعه پیدا مىشود؛خدا نکند که دستگاه شناخت و دید ما را دستکارى کنند که اگر چنین شود، سنگ روى سنگ بند نمىشود و باید خوبى و پاکى و ارزشها را در خوابها دید و در افسانهها خواند.خدا را شاکریم که رهبری فرزانه بر ما ولایت دارد که راه شناخت را برایمان نشان میدهد.