در مدتي که ميرحسين موسوي براي احياي مرده اصلاحطلبي قد علم کرده، بسياري از جوانان - دانشجويان - از سراسر کشور تماس ميگيرند و ميپرسند: موسوي کيست؟ سوابق او چيست؟ تاکنون کجا بوده است؟به اين پرسشها چگونه ميتوان پاسخ داد که موسوي ناشناختهاي است براي 25سالهها، و فراموششدهاي است براي سنين بالاتر!؟بر آن شدم تا بنويسم موسوي کيست؟ و تاکنون کجا بوده است؟- موسوي عضوي از حزب انحلاليافته جمهوري اسلامي است، که نزديك به 8سال نخستوزير ايران بوده است. امروز آشکارا اعتراف ميکنم که حتي مَنِ فعال سياسي بسيار دچار اشتباه بودهام که وي را «توانمند و داراي برنامه اقتصادي يا سياسي» ميديدهام. چرا؟ زيرا در حاکميت امام، شخص امام برنامهسازي، تصميمگيري و اداره جامعه و رهبري ميکردند و مجريان را هر چند ناتوان ياري مينمودند و به ايستادگي و عدم فرار از مسؤوليت تشويق ميکردند يا نهيبزده و اخطار ميدادند.- موسوي همانگونه که يکي از اصلاحطلبان گفته است، به درستي «پدر اصلاحطلبي برانداز» است. «تحکيم وحدت» يا همان «دسته وحشتآفرين و فاسدالعقيده» در حمايت او جان گرفت و پايگير شد، و با امداد مالي و معنوي اعضاي دولت وي، عليه ولايتفقيه، در سالهاي رهبري امام ترکتازي کرد. اشاره ميکنم به تعدادي از موتورهاي وارداتي که مشهور بود به اين گروه وحشتزا اهدا شد تا با فروش آن هزينه ستيزهگري با اسلامناب را فراهم آوردند.- موسوي کسي است که در يک چالش دروني، توان ايستادگي نداشت يا لجاجت داشت يا... و به دليل آن در بحران جنگ در سال 67 با «استعفاي ناگهاني» موجب خشم امام گرديد و امام در پاسخ، وي را هشدار دادند: «حق اين بود که اگر تصميم بدين کار داشتيد، لااقل من يا مسؤولين رده بالاي نظام را در جريان ميگذاشتيد. در زماني که مردم حزبالله براي ياري اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه ميبرند، چه وقت گله و استعفا است. شما در سنگر نخستوزيري، در چهارچوب اسلام و قانون اساسي، به خدمت خود ادامه دهيد.»و در پايان ياداور شدند: «همه بايد به خدا پناه بريم، و در مواقع عصبانيت دست به کارهايي نزنيم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از اينگونه مسايل در طول انقلاب زياد ديدهاند. اين حرکات هيچ تأثيري در خطوط اصيل و اساسي انقلاب اسلامي ايران نخواهند داشت.»